این مطلب را باید توضیح بدهم: انسان یك نیازی دارد كه این نیاز در حیوانها وجود ندارد و فقط
در انسان وجود دارد. حیوان یك طبیعت و غرایزی دارد و به حكم غرایزش چیزهایی را می خواهد
و چیزهایی را نمی خواهد. مثلا حیوان تشنه می شود آب را دوست دارد، گرسنه می شود علف را
دوست دارد، بچه خودش را دوست دارد و. . . . حیوان یك آینده وسیع و دوری را نمی بیند كه بعد
برای آینده دور خودش آرمان و آرزویی داشته باشد و بخواهد به آن برسد. ولی انسان همیشه به
دنبال یك آرمان و آرزو می گردد بالاتر از مشتهیات طبیعی خودش؛ یعنی بالاتر از خوردن و
آشامیدن و خوابیدن و پوشیدن و لذات جنسی بردن، یك اندیشه وسیعی دارد كه همیشه می خواهد
یك دنیای وسیعتر و نوتر و عالیتری غیر از دنیایی كه دارد بسازد و به آن برسد. به این می گویند
آرمان و ایده.
یكی از نیازهای بشر این است كه در زندگی ایده و آرمان داشته باشد و این چیزی است كه به
انسان جهت و هدف می دهد و به زندگی انسان معنی می دهد و انسان می فهمد كه برای چه زنده
است. اگر از كسی بپرسند «آیا تو زنده ای برای خوردن و خوابیدن؟ » می گوید نه، اینها ارزش زنده
بودن ندارد؛ انسان باید در زندگی یك چیزی مافوق اینها داشته باشد كه برای آن زنده باشد.