در
کتابخانه
بازدید : 1639816تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
Expand تفسیر سوره علق تفسیر سوره علق
Expand تفسیر سوره قدرتفسیر سوره قدر
Expand تفسیر سوره بیّنه تفسیر سوره بیّنه
Expand تفسیر سوره زلزال تفسیر سوره زلزال
Expand تفسیر سوره عادیات تفسیر سوره عادیات
Expand تفسیر سوره قارعةتفسیر سوره قارعة
Expand تفسیر سوره تكاثرتفسیر سوره تكاثر
Collapse تفسیر سوره عصرتفسیر سوره عصر
Expand تفسیر سوره هُمَزَةتفسیر سوره هُمَزَة
Expand تفسیر سوره فیل تفسیر سوره فیل
Expand تفسیر سوره كوثرتفسیر سوره كوثر
Expand تفسیر سوره كافرون تفسیر سوره كافرون
Expand تفسیر سوره نصرتفسیر سوره نصر
Expand تفسیر سوره مسدتفسیر سوره مسد
Expand تفسیر سوره توحیدتفسیر سوره توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
[1] [در اولین اربعین، جابر بن عبداللّه انصاری كه همراه عطیه به زیارت مرقد امام حسین علیه السلام و اصحابش رفته بود] یك نوع ذكر مصیبتی كرد. سلام كرد و سلام كرد، سلام دوستانه ای. بعد یكمرتبه فریاد كرد: حبیبی یا حسین! محبوبم! عزیزم! حسینم! چرا جابرت، غلامت، نوكر قدیمی ات تو را سلام می كند و جواب سلامش را نمی دهی؟ ! بعد خودش به خودش جواب داد:

جابر چه می گویی؟ ! آیا نمی دانی با حبیبت حسین چه كردند؟ ! آیا نمی دانی میان سر حسین و تن حسین جدایی انداختند؟ ! عجیب است! نوشته اند این پیرمرد اعمی و نابینا به چشم سر و بینا به چشم دل، همین طور كه سلام كرد و گفت: «سلام بر تو ای حسین و سلام بر این ارواحی كه دور تو هستند» سرش را گردش داد، گویی می بیند- و می دید- همه ارواح مقدسی را كه در آنجا بودند، مخصوصا ارواح اصحاب اباعبداللّه را. بعد جمله ای را كه ما به لفظ می گوییم، او از صدق دل گفت كه: شهادت می دهم كه اگرچه ما نبوده ایم ولی با شما هستیم. عطیه تعجب كرد و بعدا از او سؤال كرد: جابر تو چه گفتی؟ آیا ما با اینها شریك هستیم؟ ما كه نبودیم تا مانند اینها جانبازی و فداكاری كنیم؛ چطور تو می گویی كه ما با اینها بودیم؟ ! فرمود: نه، ما با اینها بودیم، چون خدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 755
خودش می داند كه ما این حرف را از صدق دل می گوییم. اگر برای من مقدور می بود و اگر من می بودم، از صدق دل می گویم كه مانند اینها جانبازی می كردم. یا لیتنی كنت معك فافوز فوزا عظیما [2]. ما این جمله را به لفظ می گوییم، اما از لفظ تا حقیقت هزار فرسنگ است.
جناب جابر چنین شهادتی داد و چنین زیارت سوزناكی به همراه عطیه كرد، زیارتی كه موفق شد به صورت رسمی یعنی با همه آدابش انجام بدهد؛ غسل كند، جامه نو و پاكیزه به تن كند و بدن خودش را خوشبو كند و بیاید زیارت جانسوزی بكند. اما من برای اباعبداللّه زیارت دیگری سراغ دارم كه مانند زیارت جابر، رسمی و همراه با آداب نیست، چون شرایط فراهم نبود؛ زائر نه قبلا غسل زیارت كرده بود و نه جامه تازه پوشیده بود و نه بدن خودش را به سُعْد [3]خوشبو كرده بود، اما قطعا از زیارت جابر جانسوزتر است و آن، زیارت خواهر بزرگوارش زینب سلام اللّه علیها در روز یازدهم محرم است. وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللّهِ اِلاّ ما مَرَرْتُمْ بِنا عَلی مَصْرَعِ الْحُسَیْنِ [4]. وقتی كه اسرا را سوار بر آن شترهای بی جهاز كردند و خواستند به طرف كوفه حركت بدهند، خودشان آنها را قسم دادند به حق خدا و گفتند حالا كه می خواهید ما را ببرید، پس ما را از قتلگاه ابا عبداللّه عبور بدهید. این تقاضا اجابت شد. تا اسرا را آوردند از كنار اجساد شهدا عبور بدهند بی اختیار خودشان را از روی مركبها به روی زمین انداختند. زینب سلام اللّه علیها با اینكه یك پسر شهید دارد اما از پسر خودش یاد نمی كند، رفت بدن مقدس ابا عبداللّه را پیدا كرد. فَوَجَدَتْهُ جُثَّةً بِلا رَأْسٍ عارٍ عَنِ اللِّباسِ. ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
باسمك العظیم الأعظم الأعزّ الأجلّ الأكرم یا اللّه. . .
اللّهم اقضِ حوائجَنا. و اكْفِ مهمّاتِنا. و اشفِ مرضانا. و عاف اَحیانا. و ارحم مَوْتانا. و اَدِّ دیونَنا.

و وسِّع فی ارزاقنا. و اجعل عاقبَة اُمورِنا خیرا. و وفّقنا لما تحبّ و ترضی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 756
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 757

[1] - . [این سخنرانی در بیست و یكم ماه صفر ایراد شده. ]
[2] - . بحار الانوار ج /98ص 184.
[3] - . [گیاهی است كه در جاهای مرطوب می روید و به آن در فارسی مُشك زمین یا مُشك زیر زمین می گویند: فرهنگ فارسی عمید ج /2ص 1206. ]
[4] - . لهوف، المسلك الثانی، و بحار الانوار ج /45ص 57.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است