در
کتابخانه
بازدید : 1639818تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
Expand تفسیر سوره علق تفسیر سوره علق
Expand تفسیر سوره قدرتفسیر سوره قدر
Expand تفسیر سوره بیّنه تفسیر سوره بیّنه
Expand تفسیر سوره زلزال تفسیر سوره زلزال
Expand تفسیر سوره عادیات تفسیر سوره عادیات
Expand تفسیر سوره قارعةتفسیر سوره قارعة
Expand تفسیر سوره تكاثرتفسیر سوره تكاثر
Expand تفسیر سوره عصرتفسیر سوره عصر
Collapse تفسیر سوره هُمَزَةتفسیر سوره هُمَزَة
Expand تفسیر سوره فیل تفسیر سوره فیل
Expand تفسیر سوره كوثرتفسیر سوره كوثر
Expand تفسیر سوره كافرون تفسیر سوره كافرون
Expand تفسیر سوره نصرتفسیر سوره نصر
Expand تفسیر سوره مسدتفسیر سوره مسد
Expand تفسیر سوره توحیدتفسیر سوره توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به طور كلی عیب جویی و عیب گیری و عَیّابی (به تعبیری كه در حدیث وارد شده است) یك خلق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 772
بسیار بدی در انسان است و علامت انحراف و ناسلامتی شدید روان انسان است. البته این با آنچه كه به نام «انتقاد» در اصطلاح امروز یا «تذكر» در اصطلاح اسلامی آمده است، اشتباه نشود. مقصود از «عیّابی» چیست؟ انسان به موجب همان استعدادهای خاص انسانی یك انحرافات و بیماریهای خاص خود هم پیدا می كند. یكی از آن بیماریها این است كه انسان گاهی از رنج دیگران لذت می برد. هیچ وقت انسان سالم نباید این طور باشد كه از رنج یك انسان دیگر لذت ببرد و حداكثر این است كه نسبت به رنج دیگران بی تفاوت باشد و الاّ حالت طبیعی و فطری و حالت سلامتیِ اول، این است كه انسان از رنج دیگران رنج ببرد. ولی گاهی این بیماری در انسان پیدا می شود كه از رنج دادن و رنج بردن مردم لذت می برد. مثلا از این كه كسی را كتك بزند و دیگری كتك بخورد لذت می برد. امروز به این بیماری «سادیسم» می گویند. این خود دو گونه است: بعضی، از رنج جسمانی دیگران لذت می برند. غالبا افرادی كه به ظلم كردن و جنایت وارد كردن به مردم عادت می كنند كم كم حالتی پیدا می كنند كه گویی اگر مدتی گذشته باشد و او كسی را شلاق نزده باشد، به كسی سیلی نزده باشد، كسی را زیر لگد خودش نینداخته باشد احساس نوعی ناراحتی و كمبود می كند (مثل یك آدم مبتلا به سیگار كه مدتی نكشیده، خمیازه می كشد) ، در حال خُمار است كه كسی را پیدا كند، بهانه هم باشد یا نباشد، یك كتكی به او بزند تا خودش از كتك زدن به دیگران حال بیاید.
ولی از این بالاتر، بیماریِ رنج روحی دادن به مردم است. بعضی این بیماری را دارند كه از رنج جسمانی دادن به مردم لذت می برند و بعضی از رنج روحی دادن به مردم؛ یعنی اینكه كاری بكند كه دل یك كسی را آتش بزند، به شكلی مردم را اذیت روحی كند، مثلا آبرو و حیثیت كسی را به هر شكل ممكن ببرد.
عیّابی كه در اسلام به شدت مذمّت شده است این است كه انسان چنین حالتی داشته باشد كه خوشش می آید كه برای مردم عیب بتراشد یا عیبی هم اگر دارند مرتب آن را بازگو كند و كاری بكند كه شخصیت دیگران را در هم بشكند و خرد كند. این البته به شكلهای مختلف است. گاهی انسان با زبانش و با لفظ و كلام [این كار را انجام می دهد. ] غیبت كردن چنین چیزی است. آدم با لفظ و كلامش، با غیبت كردن، تهمت زدن، فحش دادن، هجویّه ساختن (مثل یك عده شعرایی كه اساسا هنرشان در هجو كردن است) دیگری را آزار می دهد. این، عیّابیِ با لفظ است.
ولی عیّابی، عیب گیری كردن و عیب جویی كردن از مردم، منحصر به این نیست. گاهی انسان با عمل، حیثیت كسی را می برد، روح كسی را آتش می زند. مثلا تقلیدش را درمی آورد، با چشم یا ابرو یا لبش كسی را مسخره می كند. و بعضی اساسا خوششان می آید و لذت می برند از اینكه مردم را به اصطلاح سوژه عیب جویی و عیّابی خودشان قرار بدهند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 773
قرآن مكرر این مسئله عیّابی را مطرح كرده، [با تعبیرهای [1]] مختلف، گاهی با همین لفظ «هَمْز» یا «لَمْز» و گاهی با لفظ «غیبت» : وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً [2]، یا با الفاظ دیگر. یا در سوره قلم می فرماید: وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّفٍ مَهِینٍ تا آنجا كه می فرماید:

هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِیمٍ [3]: این همّازها، این عیب جوها، این عیّابها؛ اینها كه لذت می برند و كارشان این است كه از این و آن عیب گیری كنند. یا در آیه دیگر می فرماید: وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ [4]ای مسلمانان خودتان را لمز نكنید.
حال آیا «همز» و «لمز» با یكدیگر تفاوت دارند؟ اینها ممكن است در اصل با یكدیگر تفاوت داشته باشند ولی خیال می كنم بعدها در اثر استعمالات زیاد، در مورد یكدیگر استعمال می شوند به گونه ای كه تأكید یكدیگرند و هر دو شامل معنی دیگری هستند. شاید در اصل این طور بوده كه «همز» عبارت بوده از عیب جویی پشتِ سر و «لمز» عبارت بوده از عیب جویی پیش رو. یا «همز» عبارت بوده از عیب جوییِ با لفظ و زبان، و «لمز» عبارت بوده از عیب جوییِ با عمل. ولی اهل لغت تردید دارند كه حالا چنین مرزی میان ایندو وجود داشته باشد. پس در واقع همز هم شامل هر نوع عیب گیری می شود و لمز هم شامل هر نوع عیب گیری می شود و این دو لفظ فقط مفید تأكید است.
مخصوصا عیب گیریِ با عمل، شاید بیشتر ناراحت كننده است. انسانها از این كه پشت سرشان حرف بزنند شاید آن اندازه ناراحت نمی شوند كه ببینند یك كسی در عمل دارد [رفتار یا گفتار او را] تقلید می كند، یك نوع مخصوصی بازی در می آورد برای اینكه مردم را بخنداند؛ چون مسئله تئاتر و بازی، در نفوسْ بیشتر اثر می گذارد از این كه حرفی بشنوند.

[1] - . [چند ثانیه ای نوار افتادگی دارد. ]
[2] - . حجرات/12.
[3] - . قلم/10 و 11.
[4] - . حجرات/11.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است