اینجا جمله ها به حسب ظاهر تقریبا تكرار شده است؛ آیا تكرار واقعی هم هست؟ اول می گوید:
لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ من عبادت نمی كنم چیزی (یا چیزهایی) را كه شما عبادت می كنید.
وَ لا أَنْتُمْ
عابِدُونَ ما أَعْبُدُ*شما هم عبادت كننده نیستید آنچه را كه من عبادت می كنم. بعد همان «
لا أَعْبُدُ ما
تَعْبُدُونَ » به این صورت تكرار شده:
وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ. آن جمله «
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ*»
نیز عینا تكرار شده.
بعضی گفته اند صرفا تكرار و منظور تأكید است. قرآن در بسیاری از موارد روش تأكید و
تكرار را به كار می برد؛ یعنی یك جمله را مكرر بیان می كند برای اینكه می خواهد بیش از آنچه كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 801
با یك جمله می شود بیان و تثبیت كرد، تثبیت كند. مثل اینكه در سوره كوچك قمر ما می بینیم
چهار بار این جمله تكرار شده:
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ [1]ما قرآن را سهل و ساده
و آسان كرده ایم و در اختیار همه قرار داده ایم برای یادآوری و تذكر، آیا متذكری هست؟ آیا كسی
هست كه از غفلت خارج شود؟ یا در سوره
وَ اَلْمُرْسَلاتِ جمله «
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ *» (یعنی وای
در روز قیامت بر تكذیب كنندگان) چندین بار تكرار شده، و از همه بیشتر در سوره
اَلرَّحْمنِ *جمله
«
فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ *» تكرار شده. این تكرار برای تأكید بیشتر روی مطلب است.
بعضی گفته اند اینجا هم كه هریك از اینها دو بار تكرار شده، برای تأكید بیشتر مطلب است.
در واقع دو بار گفته «من معبود شما را عبادت نمی كنم» و دو بار هم گفته است «و شما هم هرگز
خدای مرا پرستش نخواهید كرد» .
ولی بعض دیگر می گویند تكرار محض نیست، در جمله اول و جمله دوم یك فرق و تفاوتی
هست كه لفظش هم تا اندازه ای فرق می كند. این طور كه من عرض كردم، جمله اول از زبان پیغمبر
بیش از این نمی گوید كه من عبادت نمی كنم معبودهای شما را، و جمله دوم خطاب به آنها می گوید
شما هم عبادت كننده نیستید معبود من را. در اینجا مطابق ظاهر آیه مقصود این است كه: بر خلاف
ادعای خودتان كه مدعی هستید كه ما هم حاضریم معبود تو را عبادت كنیم، شما چنین كاری
نخواهید كرد؛ یعنی فرضا به قول خودتان عمل كنید، آن عبادت عبادت معبود من نیست. [در
جمله
[2]] سوم (
وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ ) می خواهد بگوید جمله «من عبادت نمی كنم» یعنی بدانید كه
هرگز عبادت كننده معبود شما نیستم؛ من كجا و عبادت بتها كجا! من از توحید بیایم به سوی
عبادت بتها؟ ! محال است. و جمله چهارم (
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ*) نمی خواهد بگوید اگر شما به
قولتان عمل كنید باز هم مشرك هستید، بلكه می خواهد بگوید من به شما اعلام می كنم كه من شما
را می شناسم، شما هم هیچ روزی به دین اسلام رجوع نخواهید كرد كه عابد واقعی خدا باشید. در
این جمله اطلاع می دهد كه من شما را می شناسم و می دانم كه تا آخر عمر هرگز خدای یگانه را
پرستش نخواهید كرد.
در جمله آخر می فرماید:
لَكُمْ دِینُكُمْ وَ لِیَ دِینِ . این كلمه «دینِ» مخفف «دینی» است، كه در
قرآنها «دینِ» می نویسند؛ «دینٌ» نیست، «دینِ» است: دین من مال خودم، دین شما مال شما. مثل
این تعبیری است كه ما در فارسی می گوییم «شما آن طرف جوی ما این طرف جوی» . هرگز نه من
به سوی دین شما خواهم آمد و نه شما به سوی دین من خواهید آمد، و نه پیشنهاد صلح و سازشی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 802
كه شما دادید عملی است. پس من و شما هر كدام در یك طرفِ مخالف قرار گرفته ایم، دین من مال
خودم دین شما مال شما؛ یعنی هرگز صلح و آشتی میان ما و شما نخواهد بود.
[1] - . قمر/17، 22، 32 و 40.
[2] - . [چند ثانیه افتادگی در نوار. ]