در
بازدید : 395831      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Collapse سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

بلند می شدند می رفتند 

امام هیچ گاه غیبت نمی كردند سیره شان این بود كه اگر حس می كردند كسی می خواهد اسم شخصی را ببرد، یا بلند می شدند می رفتند و یا جلوگیری می كردند. (1)

همیشه از غیبت نهی می كردند

امام همیشه افراد را از غیبت نهی می كردند، حتی غیبتهایی كه در اذهان بعضی از افراد بلامانع بود. خودشان نیز ملتزم بودند كه غیبت نكنند. (2)

به شرطی كه غیبت نشود

امام با عده ای از دوستان خود مثل آیت الله حاج سید احمد زنجانی و حاج میرزا عبدالله مجتهدی و مرحوم آقا سید احمد لواسانی و... جلسه انسی داشتند كه یكی از شرایطش این بوده كه در آن غیبت نشود و شرط دیگرش این بوده كه بحث علمی در آن نشود. (3)

با نگاه تندی ما را ساكت می كردند

امام از آن اول جوانی مقید بودند غیبت نكنند؛ حتی ما شاگردهای ایشان وقتی نزدشان می نشستیم، جرأت نمی كردیم از كسی حرف بیاوریم، زیرا ایشان با یك نگاه تند در همان كلمه اول ما را ساكت می كردند. ایشان در این موارد یك وقار خاصی داشتند.

امام به چند چیز مقید بودند: نماز جماعت اول وقت، تهجد، غیبت نكردن؛ حتی در زمان جوانی آن وقت كه هنوز عیال هم نداشتند دوستان ایشان می گفتند كه حتی از گناه صغیر هم اجتناب می كردند. (4)

غیبت امر حرامی است

برای وقوف به دوران جوانی امام از برخی دوستان دوران جوانیشان متفقا كسب اطلاع كرده ام كه حتی در دوران بحرانی جوانی هم یك لغزش از امام صادر نشده است؛ مثلا در جلسات خودمانی كه تشكیل می دادند و برای مزاح مطالبی می گفتند و اگر در لابلای شوخی ها مثلا جمله ای گفته می شد كه منظور غیبت را داشت امام فورا ناراحت می شدند و تذكر می دادند كه غیبت امر حرامی است و جایز نیست. اسلام خیلی بر قلب امام حاكم بود. (5)

حق ندارید غیبتی بكنید

پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی كه خدمت امام رسیدم فرمودند در این موضع گیریها برای مرجع تراشی، شما حق ندارید یك كلمه از من حمایت بكنید یا غیبتی از آقای دیگر بكنید. (6)

گناه بی مزه ای است

آقای سلطانی نقل می كردند كه آقا از غیبت خیلی بدشان می آمد و می فرمودند گناه بی مزه ای است. لذتی كه ندارد هیچ، گناه هم هست. (7)

چه عرض كنم

امام در انتقاد از اشخاص سخت پرهیز داشتند مگر در مقامی كه ضرورت اقتضا می كرد كه در این صورت در بیان حقیقت واهمه ای به خود راه نمی دادند. اگر در محضر ایشان از فضل و دانش و معنویات كسی سؤال می شد. چنانچه آن شخص صاحب فضیلت بود با احترام از او نام می بردند و اگر تو خالی بود می فرمودند: «چه عرض كنم!» (8)

راضی نیستم غیبت بكنید

هنگامی كه منزل امام در محاصره بعثی ها بود كسانی از مراجع كه انتظار می رفت احوالی از امام بپرسند یا لااقل تلفنی بزنند، حتی سراغی از ایشان نگرفتند لذا رفقا و دوستان امام كه سخت متأثر بودند امكان داشت از ناراحتی گاهی سخنی راجع به آنان بگویند. امام به آنها فرمودند: «شاید رفقا یك قدری عصبانی بشوند، قدری ناراحت بشوند، بگویید من راضی نیستم از كسی غیبت كنید یا حرف كسی را در بیرونی من بزنید» . (9)

حتی شبهه غیبت نشنیدم

من سی سال با استاد بزرگوارم رهبر عظیم الشأن انقلاب بودم، به جان این شخصیت بزرگوار قسم می خورم مطلبی كه شبهه غیبت باشد از ایشان ندیدم. غیبت كه نه، شبهه غیبت هم ندیدم . فراموش نمی كنم یك وقت ایشان برای درس گفتن به مسجد سلماسی آمدند نفس ایشان به شماره افتاده بود، فرمودند: «والله تا حال اینقدر نترسیده ام» و افزودند: «نیامده ام كه درس بگویم، آمده ام كه قدری حرف بزنم.» من كه تقریبا ده پانزده سال درس ایشان می رفتم هیچ وقت یك جسارت از ایشان به طلبه ها ندیدم امام در این حالت بود كه فرمودند: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه كه هویت انسانیت را به هم بزنی» بعد هم به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود كرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند .

همه این قضایا برای این بود كه شنیده بودند یك طلبه پشت سر یكی از مراجع غیبت كرده بود . امام خودش غیبت نكرده بود بلكه یك طلبه پشت سر یكی از مراجع غیبت كرده اما نفس او به شماره افتاده بود!» . (10)

چرا مواظب زبانمان نیستیم؟

وقتی امام در مسجد سلماسی قم عصرها درس اصول می فرمودند به ایشان اطلاع دادند كه در مجلس درس بعضی از متخصصین نسبت به ملاصدرا اهانت شده. ایشان با حال عصبانیت در مقام موعظه و نهی از جسارت كردن به بزرگان دین فرمودند: «و ما ادریك ما ملاصدرا. مسایلی كه ابوعلی سینا از او عاجز مانده ملاصدرا آنها را حل نموده چرا ما مواظب زبانمان نیستیم» . (11)

حرف دیگران را نزنید

در نجف امام همیشه به ما می فرمودند: «حرف دیگران را نزنید.» می گفتند: «من والله راضی نیستم كسی روی فرش بیرونی من و یا روی فرش من نشسته باشد و به كوچكترین فردی اهانت یا غیبت بكند.» و این باعث می شد كه ما واقعا ملاحظه كنیم؛ حتی اشخاص بزرگی كه به منزل امام می آمدند تا می خواستند نسبت به كسی چیزی را بگویند بلافاصله جلوگیری می كردیم و می گفتیم: «حاج آقا راضی نیستند در بیرونیشان از این مقوله ها صحبت بكنید» . (12)

این غیبت است

همسر محترمه امام نقل كرده اند كه من 62 سال با امام بزرگوار زندگی كردم و در این 62 سال یك غیبت از این مرد نشنیدم. خیلی این مطلب معجزه گونه است. حتی تا این درجه كه ایشان گفته بودند كه ما یك كارگری داشتیم كه خیلی كاری نبود لذا آن را تبدیل به یك كارگر بهتری كردیم. بعد از چند روز من خدمت امام گفتم كه این خیلی كارگر خوبی است. امام فرمودند : «كه اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی كه قبلی خوب نبود این یك غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم.» (13)

فضای اینجا الان حرام است

امام از همان دوران كه ما بچه بودیم خیلی به دنبال اینكه ما را نصیحت كنند، نبودند؛ یعنی عملا ما می فهمیدیم كه چی خوب است و چی بد است. یعنی عمل ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتا سرمشق بود، در عین حال از همان آغاز خیلی جدی بودند الان در مقابل كوچكترین فعل حرام چنان غضبناك می شوند كه در مقابل نظام پهلوی، به همان تندی كه اغلب شما شنیده اید . ما در اتاق نشسته بودیم و یكی از بستگان یك خانمی بود كه آهسته به من گفت: «فلان كس من كه وارد شدم تواضع نكرد» یك مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو كردند به ایشان و گفتند : «شما نمی دانید خدا اینجاست؟ فضای اینجا الان حرام است و نشستن اینجا الان حرامه!» اصلا آنقدر امام منقلب شدند كه من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: «من حرفی نزدم، من فقط گفتم جلوی من تواضع نكردند» امام گفتند: «شما بله! شما نمی دانید و یادتان می رود اما خدا یادش است غیبته! این غیبته!» در مقابل فعل حرام خیلی ایشان ناراحت و برآشفته می شوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محكم اند. اما در مقابل به مستحبات زیاد كار ندارند. كه حالا شما چرا انجام دادید یا ندادید؟ از این حرفها ندارند . در نتیجه خیلی اهل نصیحت نیستند مگر در چند مورد، آنهم به خصوص در مورد غیبت بود كه من دیدم حتی یك بار ایشان همه اهل خانه را صدا كردند و گفتند «من میل داشتم كه چیزی را برای شما بگویم» و مثل اینكه ایشان منتظر فرصت بودند، تا یك بار همه ما جمع باشیم . گفتند: «می خواهم بگویم شما می دانید غیبت چقدر حرامه؟» ما گفتیم «خوب بله!» گفتند : «شما می دانید آدم كشتن عمدی چقدر گناه دارد؟» گفتیم «بله!» گفتند: «غیبت بیشتر!» و گفتند: «شما می دانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت چقدر حرامه؟» گفتیم: بله! گفتند: «غیبت، بیشتر است» .

بعد یكی یكی شمردند و گفتند: «غیبت مثل گوشت برادر مرده جویدن است. سعی كنید كه غیبت نكنید» بعد شروع كردند به نصیحت در مورد اینكه غیبت چقدر حرام است. اصولا ایشان روی مسأله غیبت خیلی تأكید می كردند. (14)

از كودكی حق غیبت نداشتیم

ما از بچگی در منزل حق انجام هیچ گونه معاصی، از جمله غیبت، دروغ، بی احترامی به بزرگتر و توهین به مسلمانان را نداشتیم. (15)

به شدت برآشفته می شدند

امام خیلی خوش محضر بودند. برای نزدیكان امام بهترین مجلس، مجلسی بود كه ایشان در آن باشند. در حضورشان انسان می توانست راحت و بی تكلف سخن بگوید. حتی ما در حضور ایشان لطیفه می گفتیم؛ البته طوری كه به كسی بر نخورد و غیبت نباشد. اما اگر خدای ناكرده در میان حرفهایمان غیبت از كسی بود یا كسی را مسخره می كردیم، امام به شدت برآشفته می شدند . (16)

 

 

پی نوشت ها:

 

  • 1 آیت الله خوانساری حوزه ش .32
  • 2 آیت الله محمد صادق لواسانی پا به پای آفتاب ج 4 ص .130
  • 3 آیت الله شبیری زنجانی نور علم دوره 3 ش .7
  • 4 آیت الله شهید محلاتی 15 خرداد ش .10
  • 5 آیت الله فاضل لنكرانی حضور ش .1
  • 6 آیت الله شهید محلاتی 15 خرداد ش .10
  • 7 حجة الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی.
  • 8 حجة الاسلام و المسلمین سید جلال الدین آشتیانی كیهان اندیشه ش .24
  • 9 آیت الله خاتم یزدی پیشین ج .2
  • 10 آیت الله مظاهری سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .5
  • 11 حجة الاسلام و المسلمین توسلی پیشین ج .2
  • 12 حجة الاسلام و المسلمین فرقانی.
  • 13 آیت الله فاضل لنكرانی.
  • 14 زهرا مصطفوی روزنامه اطلاعات 17/3/ .67
  • 15 فریده مصطفوی روزنامه اطلاعات 11/12/ .60
  • 16 فاطمه طباطبایی.

 

 

منبع برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 3، رجایی، غلامعلی ؛ به نقل از: hawzah.net

 

a*�d-ȯ� �o bed>خواب امام در ساعت معینی شروع می شد. ایشان راس ساعت دو نیمه شب جهت اقامه نماز شب، از خواب بر می خواستند.

 

در طول مدتی كه امام در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت درمانی قرار داشتند و علی رغم اینكه پزشكان به منظور خواب رفتنشان به ایشان دارو داده بودند لیكن امام به همان شكل، راس ساعت دو نیمه شب از خواب برخاسته و جویای وقت مربوط به اقامه نماز شب می شدند و این نشانی از نظم و ترتیب و دقت عمل در برنامه ریزیهای زندگی ایشان بود.  (18)

امام به وقت از خواب بر می خاست

معمولا ایشان صبحها پس از كار و فعالیت روزانه، یعنی ساعت 30/10 یا 45/10 خواب قیلوله داشتند و حدود سه ربع ساعت می خوابیدند و سپس بیدار می شدند و این طول خواب نه یك دقیقه زیاد می شد و نه یك دقیقه كم. وقتی كه ایشان از خواب بیدار می شدند، ما از روی تله مانیتور متوجه می شدیم كه ضربان قلبشان كمی تغییر می كرد و حتی برای بیدار شدن، ساعت هم زنگ نمی زد زیرا امام به وقت، خواب می رفتند و به وقت، از خواب بر می خاستند.  (19)

نظم در تشرف به حرم

در یكی از سفرهایمان به عراق با عده ای از طلاب و فضلا پس از نماز مغرب و عشاء در صحن حضرت امیر المؤمنین نشسته بودیم.  وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند ساعت را نگاه كردند، اختلاف ساعت پیش آمد. ساعت صحن حضرت امیر هم كه عربی بود ساعت دو و نیم (پس از مغرب) را نشان می داد كه با ساعت آقایان پنج تا هفت دقیقه فرق داشت. در همین وقت بود كه امام از در قبله وارد صحن شدند. یكی از اساتید نجف كه آنجا بود گفت ساعتهایتان را میزان كنید، الآن دو و نیم ساعت از شب می رود و این سیزده سال است (سال سیزدهم اقامت امام در نجف) كه هر شب امام در همین ساعت قدم داخل صحن می گذارند.  (20)

نظم در زیارت

ایامی كه ما در نجف بودیم ساعتمان را با كارهای امام تنظیم می كردیم، یعنی آن موقعی كه ایشان كاری انجام می دادند ما می فهمیدیم كه ساعت چند است. امام دو و نیم ساعت پس از مغرب از منزل بیرون می آمدند و سه ساعت از شب گذشته، بدون كم و زیاد، به حرم می رفتند و این اواخر كه مامورین امنیتی مراقب ایشان بودند خیالشان راحت بود، امام كه داخل حرم می شدند مامورین پی كار خود می رفتند، چون می دانستند امام چه ساعتی بیرون می آید، همان وقت بر می گشتند.  (21)

یك برنامه مرتب و همیشگی

برای بنده كه تا حدودی شاهد برخی از عبادات امام بوده ام چیزی كه قابل توجه می نمود مداومت و دقت در انجام عبادات مطابق دستورات وارده بدون كم و زیاد بود. امام تقریبا هر شب در ساعت معینی به حرم حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدند و در اوقات زیارتی حضرت سید الشهدا به كربلا می رفتند و این عمل یك برنامه مرتب و همیشگی بود.  (22)

نظم روزانه در پاریس

امام در پاریس علاوه بر سخنرانی و دیدار با دانشجویان و دیگر اقشار مردم كه هر روز به دفعات انجام می یافت، شخصا موارد زیر را در برنامه روزانه كار خود داشتند: نوشتن پاسخ استفتائات و سؤالات شرعی، مطالعه متن ترجمه شده اخبار، گزارشات و تحلیلهای مهم روزنامه های خارجی، مطالعه و بررسی اخبار و گزارشات واصله از ایران مربوط به رویدادهای انقلاب و وقایع كشور، ملاحظه نامه های شخصیتهای سیاسی و مذهبی داخل و خارج كشور و نوشتن پاسخ نامه های مهم، ملاقاتهای خصوصی با افراد مختلف، مصاحبه و پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران داخلی و خارجی، نوشتن پیامها و اعلامیه ها در مقاطع و جریانات انقلاب، انجام فرایض و نوافل و قرائت روزانه یك جزء قرآن در هشت وقت منظم، دیدار با خانواده و اعضای بیت.  (23)

كسی كه كارش ضابطه دارد

امام همیشه می گفتند: كسی كه كارهایش چهارچوب و ضابطه ای دارد، كار بیهوده نمی كند و در نتیجه به زن و بچه اش هم ظلمی نمی شود.  (24)

انگار حادثه ای رخ نداده است

در این یازده سالی كه در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد كه حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود كه امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند و یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند. ما و بسیاری از شاگردان ایشان بارها اتفاق می افتاد كه به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر نمی شدیم و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شركت می كردیم، لكن امام در همان لحظات حساسی كه بزرگترین مسایل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود وقتی بر كرسی تدریس می نشستند جوری مسایل فقهی را موشكافی می كردند كه انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است.  همان روز كه فرزند عزیز ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد در برنامه درسی امام كوچكترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیقتر و گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور كردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا سید مصطفی به زعما و علمای حوزه كه درسها را به مناسبت این واقعه تعطیل كرده بودند اعتراض كردند كه از تعطیلی درسها و ركود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را شروع كنند و خود نیز وقتی بر كرسی تدریس نشستند آنچنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداختند كه كان لم یكن شیئا مذكورا.  (25)

حضور به موقع در درس

گاهی اوقات كه شاگردها نامرتب یا دیر و زود به درس می آمدند و در امور زندگی بی نظم بودند رنج می بردند و كرارا به مناسبتهایی این نكته را به شاگردان درس گوشزد می كردند كه در دنیا كسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون بكشند كه در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند.  (26)

با تقسیم وقت كارها بركت پیدا می كند

امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل می كردند كه صاحب جواهر برای نوشتن «جواهر» برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند. ایشان آقا زاده ای داشتند كه اهل علم و فضیلت و مورد علاقه ایشان بود و مرحوم شد. مراسم تشییع جنازه او یك روز به تاخیر افتاد. شب جنازه را در اتاقی گذاشتند صاحب جواهر آن شب در كنار جنازه فرزند خود نشستند و به مقداری كه هر شب می نوشتند همان جا نوشتند. امام بعد از این نقل تاكید می كردند كه آقایان باید، هم زحمت بكشید و هم كارها را تنظیم كنید كه با منظم بودن و تقسیم وقت، كارها بركت پیدا می كند.  (27)

به آقا بگوییم مرتب تشریف بیاورند

امام در یكی از تابستانها كه در تهران بودند، در نماز جماعت آیت الله سید ابو الحسن رفیعی قزوینی شركت می كردند. آقای رفیعی در مسجد جمعه تهران برای نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت می نمودند، اما منظم نمی آمدند. یك روز كه آقای رفیعی دیر كردند امام بلند شدند و به مردمی كه در آن نماز جماعت شركت كرده بودند، گفتند: «بیایید با هم به آقا بگوییم مرتب بیایید. این جوری كه ایشان غیر مرتب می آیند وقت بسیاری از مردم ضایع می شود. همه با هم به آقا بگوییم كه مرتب تشریف بیاورند. » بعد از آن آقای رفیعی تشریف آوردند و شروع كردند به نماز. نماز كه خوانده شد، یك نفر به آقا گفت: یك سید جوانی به مردم می گفت كه به آقا بگوییم مرتب بیاید، ایشان تقریبا به نامرتب آمدن شما اعتراض داشت. آقای رفیعی فرمودند: «آن سید كی بود؟» آن شخص امام را كه آن طرف نماز می خواندند نشان داد. همین كه چشم آقای رفیعی به امام افتاد، فرمودند: «ایشان حاج آقا روح الله هستند مردی هستند بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوی و منظم و مهذب. حق با ایشان است! اگر یك وقت من دیر آمدم، ایشان را جلو بیندازید تا به جای من نماز بخواند» .  (28)

موقع تفریح باید تفریح كنی

امام وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول هستم، می گویند: «به جایی نمی رسد چون باید موقع تفریح، تفریح كنی. » این مساله را به پسر من جدی می گویند. و این نقل قول از خود امام است چون در حضور من مكرر به پسر من می گفتند: «من نه یك ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یك ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم. » یعنی هر وقتی را برای چیز خاصی قرار می دادند و به پسر من هم این نصیحت را می كنند كه تفریح داشته باش، اگر نداشته باشی نمی توانی خودت را برای تحصیل آماده كنی.  (29)

در ساعت تفریح درس نخوانید

به یاد دارم كه امام همیشه می گفتند كه در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نكنید. هر كدام در جای خود. همچنین می گفتند كه از زمان كودكی به یاد دارند كه خودشان هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نكرده اند و این دو لازم و ملزوم یكدیگرند.  (30)

امام قبل از همه به درس می آمدند

وقتی ما در مسجد سلماسی قم پای درس امام حاضر می شدیم كمتر اتفاق می افتاد كه من مقداری زودتر به درس بروم كه هنوز ایشان تشریف نیاورده باشند. غالبا من و اكثر طلاب كه به مسجد می رفتیم می دیدیم كه امام قبل از همه تشریف آورده اند، روی منبر و سجاده نشسته اند و آماده گفتن درس هستند.  (31)

درس امام فقط دو روز تعطیل بود

مهمترین ویژگی امام نظم ایشان بود. من در طول تحصیلاتم احدی را مانند ایشان جدی و مرتب ندیدم. هیچ گاه اتفاق نیفتاد كه بدون مطالعه قبلی درس بگویند. فوق العاده به درس مقید بودند، برای مثال وقتی یك دوره اصول را در مسجد سلماسی قم شروع فرمودند كه چهار سال و نیم طول كشید، در طول این مدت غیر از روزهای تعطیل سال ایشان فقط دو روز درس را تعطیل كردند كه یك روز آن را كسالت داشتند.  (32)

روح الله، روح الله است

بنده حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول امام حاضر شدم همیشه سر ساعت معین در جلسه تدریس حاضر می شدند.  حتی آن ایام كه در مسجد سلماسی قم تدریس می فرمودند. بعضی از شاگردان پیش از درس امام در جلسه درس دیگری حاضر می شدند، از این روی گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام وارد جلسه می شدند. ایشان ناراحت می شدند و گاهی تذكراتی می دادند. معروف است خود امام در دوران طلبگی منظم و به موقع در جلسات درس اساتیدشان حاضر می شده اند. مرحوم آیت الله شاه آبادی (استاد اخلاق امام) در رابطه با نظم و حضور امام در جلسات درس گفته بودند: «روح الله واقعا روح الله است، نشد یك روز ببینم كه ایشان بعد از بسم الله در درس حاضر باشد. همیشه پیش از آن كه بسم الله درس را بگویم حاضر بوده است » .  (33)

حتی یك دقیقه تاخیر نمی كردند

یكی دیگر از خصوصیات امام این بود كه به كلاس درس خیلی اهمیت می دادند، به طوری كه خود ایشان همیشه سر وقت حاضر می شدند. حتی یك دقیقه هم تاخیر نمی كردند. ایشان در سالهای اختناق در مدرسه فیضیه تدریس می كردند، در یكی از روزها ساواك به مدرسه حمله كرده بود، همه طلبه ها حاضر شدند و امام هم طبق معمول سر وقت حاضر شد، وقتی ما با این صحنه روبرو شدیم فكر كردیم كه امروز كلاس تعطیل می شود اما بر خلاف تصورمان امام روی زمین در صحن حضرت معصومه (س) نشستند و مشغول درس دادن شدند.  (34)

باید سر موقع حاضر باشید

كارهای امام بسیار دقیق و منظم بود. یك بار در مورد درس فرمودند: «اگر برای درس خواندن می آیید باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب مسجد می آیید جای دیگر هم مسجد هست. » حتی آن روزی كه خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادیم و اجازه گرفتیم كه برای كارهای دفن به كربلا برویم فكر می كردیم كه امام نماز نمی روند. ولی دیدیم كه سر وقت نماز به مسجد رفتند و حتی مطالعات و قرآنی را كه هر روز می خواندند طبق روزهای قبل خواندند و به گفته حاج احمد آقا از كتابی كه جزو دوره مطالعاتی ایشان بود عصر شهادت حاج آقا مصطفی هفتاد صفحه خوانده بودند.  (35)

گناه دیگر تو بی نظمی است

روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی كه سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیما خدمت امام رفتم. هم لباسم سیاه بود و هم كفشهایم خاكی. امام همان طور كه در حیاط قدم می زدند، اخمی كردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟» من به شوخی گفتم: «در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت. » امام گفتند: «تو دو گناه كردی. یكی اینكه ریا كار هستی و می خواهی بگویی كه من آن قدر استطاعت مالی ندارم كه یك جفت كفش بخرم، گناه دیگر تو بی نظمی است كه خلاف شرع و قانون اسلامی است. » من گفتم: «اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند» . امام فرمودند: «اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی » .  (36)

امام بلافاصله رد امانت می كردند

امام هیچ گاه كار امروز را به فردا موكول نمی كردند. در زندگی ایشان هر چیز سر جای خود قرار داشت و هر كاری دور از شتابزدگی و عجله و بدون تاخیر در موعد مقرر آن انجام می شد با كثرت كارها و تعدد امور و گزارشها و چیزهای دیگر هیچ نشانه ای از شلوغی و تراكم و كارهای بجا مانده در زندگی ایشان مشاهده نمی شد. هیچ چیز در آنجا گم شده نبود. كتاب، لباس، قلم، رادیو و سایر وسایل شخصی هر كدام جای معینی داشتند اگر امانتی وجود می داشت یا چیزی باید به مسؤول آن تحویل داده می شد، امام در اولین فرصت و بدون فوت وقت و سریع به اداء و انجام آن مبادرت می ورزیدند. بسیار اتفاق می افتاد كه یك كتاب فقهی مورد نیاز ایشان قرار می گرفت، ما آن را فراهم و تقدیم می كردیم، فردا صبح انگار كه بهترین كار و اولین كارشان این بود كه كتاب را به آورنده باز گردانند.  (37)

عنایت ویژه امام به آیت الله خامنه ای

وقتی امام مطلع شدند آیت الله خامنه ای اول وقت یعنی ساعت هشت برای ملاقات در دفتر حضور یافته اند به ما دستور دادند كه شما كارهایتان را بگذارید برای بعد، و بدین ترتیب بر خلاف معمول اول ملاقات ایشان انجام شد و بعد از آن ما مشغول كارمان شدیم در حالی كه امام در برنامه خود هیچ گاه تغییری نمی دادند و حتی در روزهایی كه احیانا به دلیل كسالت و یا سردی شدید هوا و یخبندان به اتاق كارشان نمی آمدند ما مجاز بودیم در اتاق زندگیشان مشرف شویم تا به هر صورت كارهای دفتر و مراجعین مربوطه تاخیر و تعطیل نشود، و این عنایت ویژه امام نسبت به آیت الله خامنه ای بود.  (38)

اگر ساعتمان عقب باشد

نظم در ترتیب زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و كار پلیسهای فرانسه هم اثر گذاشته بود من از داخل پنجره اتاقم كه در منزل امام بود می دیدم كه هنوز در منزل امام باز نشده آنها از ماشینها پیاده می شدند تا امام را بدرقه كنند پلیسها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد از روی تنظیم وقت امام برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آنها خیلی عجیب بود.  (39)

 

 

 

پی نوشت ها:

 

1. حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی - ج 1.

2. حسن سلیمی - از اعضای دفتر امام.

3. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

4. فریده مصطفوی.

5. حجة الاسلام و المسلمین انصاری كرمانی - روزنامه رسالت - 9/3/72.

6. حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - پیام انقلاب - ش 183.

7. زهرا مصطفوی.

8. فاطمه طباطبایی - ندا - ش 1.

9. حجة الاسلام و المسلمین انصاری كرمانی.

10. زهرا مصطفوی - شاهد بانوان - ش 148.

11. زهرا مصطفوی.

12. سید رحیم میریان.

13. حجة الاسلام و المسلمین توسلی.

14. دكتر محمود بروجردی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 3.

15. حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی - امام خمینی در آئینه خاطره ها - ص 55.

16. آیت الله خامنه ای.

17. حجة الاسلام و المسلمین نصر الله شاه آبادی - پا به پای آفتاب - ج 3- ص 264.

18. حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی - روزنامه جمهوری اسلامی - ویژه اربعین سال 68.

19. دكتر پور مقدس (از پزشكان معالج امام) - پاسدار اسلام - ش 96.

20. حجة الاسلام و المسلمین سید عبد الحمید ایروانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

21. حجة الاسلام و المسلمین ناصری - ماخذ پیشین.

22. آیت الله قدیری - ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی - خرداد 70.

23. كوثر - ج 2.

24. فاطمه طباطبائی.

25. حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - پاسدار اسلام - ش 1.

26. ماخذ پیشین.

27. آیت الله قدیری - ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی - خرداد 70.

28. آیت الله حسین نوری - گلهای باغ خاطره.

29. زهرا مصطفوی.

30. عاطفه اشراقی (نوه امام) - زن روز - ش 1267.

31. حجة الاسلام و المسلمین سید عبد المجید ایروانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

32. حجة الاسلام و المسلمین سید علی غیوری - روزنامه رسالت 14/4/68.

33. آیت الله بنی فضل. حوزه - ش 49.

34. آیت الله حسین نوری همدانی - زن روز - ش 851.

35. حجة الاسلام و المسلمین ناصری - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4.

36. زهرا اشراقی (نوه امام) - ویژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/3/69.

37 و 38. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

39. مرضیه حدیده چی.

 

 

منبع برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)، رجائی، غلامعلی ؛ به نقل از : hawzah.net

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است