در
بازدید : 395705      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Collapse سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

به درسشان خیلی مقید بودند

خانم مصطفوی: مادر جان شنیدم عروسی شما در ماه مبارك رمضان بود، در حالی كه رسم نیست در ماه رمضان ازدواج كنند.چرا؟ همسر امام: چون درسها تعطیل بود.

خانم مصطفوی: یعنی حضرت امام تا این حد به درس مقید بودند كه حتی برای ازدواجشان حاضر به تعطیل كردن درس نبودند؟

همسر امام: بله آقا به درسشان مقید بودند.می گفتند چون درسها تعطیل است. (وقت برای ازدواج مناسب است). (1)

یك بار ندیدیم مهمانی بروند

امام كلا برنامه زندگیشان وفق نمی داد با آقایانی كه در زمان ایشان زندگی می كردند، یعنی احیانا تمام آقایان در آن زمان مسجد می رفتند، پیشنماز بودند، محرم و صفر می رفتند، روضه خوانی می كردند، ماه رمضان می رفتند روضه خوانی بالاخره از این جور برنامه ها داشتند، اما امام این طور نبودند، فقط خودشان بودند و خودشان، تنهاكاری هم كه می كردند، مطالعه بود و اهمیت این كار را در عمل به ما نشان می دادند.ما هیچ وقت ندیدیم كه ایشان پیشنماز باشند، البته اگر وقت نماز كسی می رفت و پشت سر ایشان می ایستاد كه می ایستاد، حالا چرا این جور نبود؟ برای اینكه بیشتر وقتشان را گذاشته بودند روی مطالعه.

یادم هست ما شاید ده پانزده سال تمام تابستانها كه تعطیل می شدیم - به جهت آنكه كوچك بودیم و هوای قم هم گرم بود - برای اینكه گرما ما را اذیت نكند و در ضمن خودشان هم آسایشی داشته باشند برای كار و مطالعه - تمام تابستانها، ایام سه ماهه تعطیلی - ما را یا به «دركه » و یا به «محلات » و از این جور جاها می بردند.در این مدت یك بار نشد كه ما ببینیم ایشان یك جا بروند میهمانی و یا یك روز بروند خیابان.در گاراژ به اصطلاح پیاده كه می شدند و به منزلی وارد می شدند، صبح این طرف حیاط فرش می انداختند و مشغول كار بودند تا آفتاب می آمد جلویشان و دیگر موقعی می رسید كه با آمدن آفتاب وقت وضو و نماز و ناهار و استراحت بود.عصر دوباره آن طرف حیاط باز همان فرش را می انداختند و مشغول كار بودند.و بدین گونه عملا به ما نشان می دادند كه تا چه حد باید كار و كوشش كنیم. (2)

گاهی پشت كتابها دیده نمی شدند

امام را از موقعی كه به یاد دارم میان كتابهایشان می دیدم.گاهی اوقات می شد وقتی برای چای بردن به اتاق ایشان می رفتیم، می دیدیم كتابهای زیادی را نیمه باز در اطرافشان چیده و مشغول مطالعه هستند.كتابها به قدری زیاد بود كه خودشان پشت كتابها دیده نمی شدند.امام اكثر اوقات در خانه بودند و همیشه مشغول مطالعه و تنها یك ساعت و نیم به غروب مانده برای تدریس از منزل بیرون می رفتند. (3)

اكثر داستانهای معروف را خوانده اند

این روزها امام نمی رسند كه كتابهای داستانی و این طور چیزها را بخوانند.در زمان قدیم مثلا نجف كه بودند واقعا شاید در روز صدها صفحه كتاب می خواندند، كتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چند تا كتاب می آوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اكثر داستانهای معروف را خوانده اند، حالا چه كتابهایی كه جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل (نگاهی به تاریخ جهان) نهرو، چه كتابهای تاریخی، كتابهایی مثل «شوهر آهو خانم » را از اول تا آخر خوانده اند! می خواهم بگویم امام از این سبك چیزها [هم] می خواندند. (4)

مطالعه را دوست دارند

امام مطالعه را دوست دارند و هنوز كه هنوز است به قدری مطالعه می كنند كه چشمشان خسته می شود.یادم هست در ایام تعطیلی كه تابستانها به یكی از شهرها و یا تهران می آمدیم به قدری كتابهای متنوع مطالعه می كردند كه صدای كسانی كه برای ایشان كتاب تهیه می كردند درمی آمد.اكثر نوشته های نویسندگان بزرگ جهان را خوانده اند.چه در زمینه های اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه ترین روحانی بودند.تاریخ ایران را بارها مطالعه كرده اند و تاریخ مشروطه را خوب می دانند. (5)

بعد از نماز دیگر نمی خوابند

من تا یادم هست زمان مطالعه امام از زمان تفریح و كار ایشان جدا بود.چون اصلا امام آدم منظمی هستند و در تمام كارها نظم دارند، طبیعتا در مطالعه هم نظم دارند.من از دوران بچگی یادم است كه ایشان مطالعه می كردند.از صبح كه ما بیدار می شدیم ایشان را بیدار می دیدیم مادرمان می گفتند ایشان نماز كه می خوانند دیگر نمی خوابند. (6)

یكسره مشغول مطالعه بودند

زمانی كه سن امام از پنجاه سال تجاوز می كرد گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه می كردند.در سال 1370 ه.ق برابر با 1330 ه.ش سه ماه تابستان را در محلات گذراندند.در این مدت پس از صرف صبحانه از ساعت شش تا دوازده مشغول مطالعه می شدند.و هر گاه نوعی خستگی و یكنواختی در كار خود احساس می كردند، خود را به نگارش اندیشه هاشان سرگرم می كردند. (7)

فهمیدم اهل كار است

یك روز امام می فرمودند موقعی كه مرحوم آیت الله آقای شاه آبادی به قم می آمدند.در مدرسه فیضیه ایشان را ملاقات كردم و یك مساله عرفانی از ایشان پرسیدم.شروع كردند به گفتن.فهمیدم اهل كار است.گفتم می خواهم درس بخوانم، قبول نمی كردند، اصرار كردم تا قبول كردند فلسفه بگویند.چون خیال كردند كه من طالب فلسفه هستم.وقتی قبول كردند گفتم فلسفه خوانده ام و برای فلسفه نزد شما نیامده ام می خواهم عرفان بخوانم (شرح فصوص) .ایشان ابا كردند.ولی از بس اصرار كردم قبول كردند.» از امام پرسیدم چند نفر بودید؟ فرمودند: «گاهی كه زیاد می شدیم سه نفر ولی اكثر اوقات من تنها بودم و درس عرفان را نزد ایشان خواندم.» سؤال كردم آیا درس دیگری نزد آقای شاه آبادی خوانده اید؟

فرمودند: «ایام تعطیل و روزهای پنجشنبه و جمعه نزد ایشان «مفاتیح الغیب » را خواندم و در همان موقع كه شرح فصوص و مفاتیح را می خواندم بر «مفاتیح الغیب » حاشیه زدم.»

پرسیدم دیگر چه كتابهایی را نزد آقای شاه آبادی خواندید؟ فرمودند: كتاب «منازل السائرین » را.پرسیدم چند نفر بودید؟

فرمودند: «من تنها بودم و شاید گاهی یكی دو نفر هم می آمدند ولی پس از چندی می رفتند.پرسیدم ایشان چگونه بود؟ فرمودند: «من از آقای شاه آبادی سؤال كردم مطالبی را كه شما می گویید در كتاب نیست از كجا می آورید؟ آقای شاه آبادی گفتند، گفته می شود.یعنی از خودم می گویم.»

امام اضافه كردند: «ایشان حق بزرگی بر گردن من دارند.ایشان كاملا وارد بودند چه در فلسفه و چه در عرفان.» پرسیدم مدت چند سال عرفان نزد ایشان خواندید؟ فرمودند: «درست یادم نیست ولی پنج - شش سال شد.» امام اضافه كردند: «آقای شاه آبادی «شرح فصوص » كه می گفتند فرق می كرد با «شرح فصوص قیصری » ، ایشان از خودشان خیلی مطلب داشتند.»

این مطالبی بود كه چند روز پیش خودشان فرمودند و من عین عبارات ایشان را یادداشت كردم.از ایشان سؤال كردم حضرتعالی اولین كتابی كه نوشتید چه بود؟

فرمودند: «گمان می كنم اولین كتابم و یا بهتر است بگویم اولین چیزی كه نوشتم «حاشیه بر راس الجالوت » بود و بعد شرح مستقلی بر این حدیث نوشتم و این بعد از تعلم از آقای شاه آبادی است.آقای شاه آبادی وقتی قم آمدند من متاهل نبودم و بعد از تاهل هم من درس را نزد ایشان ادامه دادم.»

از ایشان سؤال كردم تا آنجا كه می دانم حضرتعالی در سن 27 سالگی كتاب «مصباح الهدایه » را نوشته اید كه عرفانی است و در سن 29 سالگی «شرحی بر دعای سحر» نگاشته اید بعضیها هم می گویند هنوز متاهل نشده بودید كه كتاب «اربعین حدیث » را تالیف نموده اید كه هفت حدیث كتاب مربوط به مسایل عقلیه و 33 حدیث مربوط به اخلاقیات می باشد، فرمودند: «درست یادم نیست ولی آنچه در نظرم است این است كه حاشیه و شرح راس الجالوت را اول نوشته ام.

و اضافه كردند: «ولی ممكن است همین طور باشد كه تو می گویی » . (8)

شبی دو سه ساعت بیشتر نمی خوابیدند

امام علاوه بر اعلامیه ها و سخنرانیها، نامه های زیادی نیز به اطراف و اكناف می نوشتند.فراموش نمی كنم كه در سال 1341 در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، مرحوم حاج سید آقا مصطفی می گفت آقا شبی دو یا سه ساعت بیشتر نمی خوابند و بقیه شب را مشغول نامه نوشتن به علمای بلاد هستند.می توانم بگویم امام صدها نامه به ولایات نوشتند و علمای شهرستانها را به خطرهایی كه به سوی جهان اسلام آغازیدن گرفته بود، آگاه می كردند و نقش اسراییل و آمریكا، و اینكه هدف آنها حذف اسلام است، و اینگونه مسایل را تشریح می كردند.

بعضی از نامه هایی كه امام به علما می نوشتند گاهی چاپ و پخش می شد و تاثیربه سزایی داشت و غوغایی بپا می كرد.یكی از این نامه ها در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی كه من به یاد دارم، نامه امام به آقای فلسفی بود.آقای فلسفی آن نامه را در بالای منبر مسجد ارك خواند من در آن مجلس بودم.وقتی كه گفت: اما نامه آیت الله خمینی، مردم سراپا گوش و به گونه ای برانگیخته شدند. نامه امام این گونه بود كه مردم را بر می انگیخت.امام در پایان این نامه سوره فیل را به طور كامل آورده بود.وقتی آقای فلسفی این سوره را خواند، مردم به حدی به هیجان آمده بودند كه كلمات پایانی هر آیه را یكصدا تكرار می كردند.

مثلا وقتی آقای فلسفی می خواند: «باصحاب الفیل » ، «فی تضلیل » مردم یكصدا همراه ایشان «فیل » و «تضلیل » را تكرار می كردند. این نامه امام در مسجد ارك حالت یك سرود همگانی را به خود گرفت و شوری برپا كرد. (9)

یك بار هم امام را بیكار ندیدم

پشتكار امام علی رغم كهولت سنی كه داشتند تا بدان حد بود كه هیچ كس از نزدیكان ایشان نمی تواند ادعا كند كه حتی برای یك بار هم كه شده امام را در حال بیكاری و یا گذراندن بیهوده وقت دیده است.

ما در این مدت كه در محضر امام مشرف بودم، شاهد بودیم كه در زندگی برای امام چیزی به اسم تعطیلی در كار مردم و انقلاب اسلامی وجود ندارد.برای امام هیچ فرقی بین تابستان و زمستان، شنبه و جمعه، عید و غیر عید وجود نداشت و در همه لحظات ایشان یا مطالعه می كردند یا عبادت، و یا گزارشات مختلف را كه خدمتشان می رسید می خواندند. (10)

فقط چهار تا شش ساعت استراحت داشتند

برنامه یك شبانه روز زندگی امام در پاریس به این ترتیب بود كه ایشان بین چهار تا شش ساعت خواب و استراحت داشتند و بقیه ساعات را به كار مداوم مشغول بودند.اما معمولا پس از نماز صبح شروع به قرائت قرآن و مطالعه گزارشها و خبرها می كردند كه تا ساعت هشت مطالعه ایشان ادامه داشت.امام حتی به نامه هایی كه از سر تا سر دنیا برای ایشان ارسال می شد، جواب می دادند.

بعد از صرف ناهار حدود دو ساعت استراحت می كردند و بعد دوباره مشغول به كار می شدند و تا وقت خواندن نماز مغرب و عشا به كار می پرداختند.پس از نماز نیز تا نیمه شب كار می كردند و به گفته نزدیكان ایشان، از ساعت یك بعد از نیمه شب برای خواب و استراحت به بستر می رفتند. (11)

به رادیو گوش می كردند

امام در منزل اینطوری نیستند كه مثلا اینكه چون دخترشان هستم وارد اتاق ایشان بشوم و حالا بنشینم همین جوری صحبت كنیم خیر این مطالب در كار نیست ما به اتاق امام كه وارد می شویم سلام می كنیم و می نشینیم چون امام یا به رادیو گوش میكنند یا تلویزیون نگاه می كنند یا نامه ها و اخبار رسیده را مطالعه می كنند ولی چون خیلی دقیق هستند اگر ما مساله ای داشته باشیم و تلویزیون برنامه خیلی مهمی نداشته باشد آن را خاموش می كنند و می آیند و ما باید در چند لحظه مطالبمان را جمع و جور كرده و مطرح كنیم و جواب بگیریم. (12)

اگر بناست كسی دست از كار بكشد

یكی از خدمتگزاران جمهوری اسلامی می گفت خدمت امام رسیدم و عرض كردم من از كار كردن خسته شده ام، كارهایم خیلی زیاد است و توان انجام آنها را ندارم، اگر ممكن است دیگری را به جای من نصب كنید تا من كمی استراحت كنم.امام در پاسخ من فرمودند: «اگر بناست كسی دست از كار بكشد و از وظیفه شانه خالی كند من از شما اولی هستم چون با این سن پیری و خستگی فراوان بیشتر نیاز به آسایش دارم » من شرمنده شدم و دیگر حرف نزدم. (13)

یك بار هم به یاد ندارم

از برنامه های امام قدم زدن و پیاده روی روزانه به مدت حدود چهل دقیقه تا یك ساعت بود كه در هنگام قدم زدن گاهی اوقات اخبار رادیو گوش می كردند.بعضی مواقع نیز به هنگام قدم زدن مطلبی را مطالعه می كردند كه بعدها به توصیه اطبا، ایشان در هنگام قدم زدن مطالعه ای نداشتند و فقط ذكر می گفتند.در این دوران طولانی كه خدمت امام بودم یك بار هم به یاد ندارم كه ایشان را بیكار دیده باشم. (14)

 

پی نوشت ها:

1.فصلنامه ندا - ش 12.

2.زهرا مصطفوی - شاهد بانوان - ش 149.

3.فریده مصطفوی - روزنامه اطلاعات - 11/12/60.

4.حجة الاسلام و المسلمین احمد خمینی - پیام انقلاب - ش 60.

5.حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی - جهاد روستا - ش 75.

6.زهرا مصطفوی.

7.آیت الله جعفر سبحانی.

8.حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی - پاسدار اسلام - ش 6.

9.آیت الله خامنه ای - ماهنامه 15 خرداد - ش 14.

10.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

11.خبرنگار اعزامی روزنامه اطلاعات به نوفل لوشاتو در سال 57- روزنامه اطلاعات 13/11/71.

12.زهرا مصطفوی - شاهد بانوان - ش 148.

13.سید محمد جواد مهری - پاسدار اسلام - ش 33.

14.حجة الاسلام و المسلمین انصاری كرمانی - روزنامه رسالت 9/3/72.

 

 

منبع : برداشت هایی از سیره امام خمینی (س)، ج 2، رجائی، غلامعلی ؛ به نقل از: ‏hawzah.net

 

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است