در
بازدید : 118909      تاریخ درج : 1389/8/22
 

استاد ما از بو على سینا تجلیل مى‏كردند، و او را در فنّ برهان و استدلال‏ فلسفى از مرحوم صدر المتألّهین قوى‏تر مى‏شمردند؛ ولى نسبت به صدر المتألّهین و روش فلسفى او در دگرگونى فلسفه یونان، و بسبك و روش تازه و نوین چون أصالة الوجود و وَحدت و تشكیكِ در وجود، و پیدا شدن مسائل جدیدى چون قضیّه امكانِ اشرف، و اتّحاد عاقل و معقول، و حركت جوهریّه، و حدوث زمانى عالم بر این اصل، و قاعده بَسیطُ الحقیقَةِ كُلُّ الاشْیآء، و نظائرها بسیار مُعجب و خوشایند بودند.

علّامه طباطبائى فلسفه صدر المتألّهین را بواقع نزدیكتر مى‏یافتند. و خدمت او را بعالم علم و فلسفه بعلّت تكثیر مسائل فلسفه (كه در این فلسفه، از دویست مسأله به هفتصد مسأله ارتقاء یافت) فوق العاده تقدیر مى‏كردند.

و از اینكه صدر المتألّهین تنها بدنبال مكتب مشّائین نرفته؛ و فلسفه فكرى و ذهنى را با اشراق باطنى و شهود قلبى جمع كرده، و هر دوى آنها را با شرع انور تطبیق نموده است بسیار تحسین مى‏كردند.

صدر المتألّهین در كتب خود از جمله «أسفار أربعه» و «مبدأ و معاد» و «عرشیّه» و بسیارى از رساله‏هاى دیگرش اثبات كرده است كه بین شرع كه حكایت از واقع مى‏كند، و بین روش فكرى، و شهود وجدانى تفاوتى نیست؛ و این سه منبع از یك سرچشمه مبدأ مى‏گیرند، و هر یك دیگرى را تأیید و تقویت مى‏كند.

و این بزرگترین خدمتى است كه این فیلسوف بعالَم وجدان و بعالم فلسفه‏ و بعالم شرع نموده است. و براى مستعدّینِ كمال، و قبول فیوضات ربّانیّه، همه راهها را باز، و درى را بروى آنان نبسته است.

گرچه اساس و ریشه این نظریّه در كلمات مُعلّم ثانى أبو نَصر فارابى، و بو على سینا، و شیخ إشراق، و خواجه نصیر الدّین طوسى، و شمس الدین بن تُركه نیز ملاحظه شده است؛ ولى آن كسیكه موفّق به انجام این مهمّ شد، كه بدین طرز عالى و اسلوب بدیع این مقصد را بپایان برساند، خصوص این فیلسوفِ زنده دِل متشرّع عالیقدر است.

مرحوم استاد معتقد بودند كه صدر المتألّهین فلسفه را از اندراس و كهنگى بیرون آورد، و روح نوینى در آن بخشید، و جان تازه‏اى در او دمید؛ پس مى‏توان او را زنده كننده فلسفه اسلامیّه دانست.

و از اینها گذشته استاد ما نسبت بمقام زهد و بى اعتنائى بدنیا، و بروش ارتباط با خدا، و تصفیه باطن، و ریاضات شرعیّه، و انزوائى كه صدر المتألّهین داشت و در كهَك قم بتصفیه سرّ مشغول شد و طهارت نفس را اهمّ از هر چیز شمرد، بسیار ارزش قائل بوده و تحسین مى‏نمودند.

و معتقد بودند كه: غالب اشكالاتى كه بر صدر المتألّهین و فلسفه او مى‏شود، ناشى از عدم فهم و عدم وصول ادراك بحاقّ مسائل اوست. گرچه خود ایشان نیز ببعضى از استدلالات او نظرهائى داشتند؛ ولى من حیث المجموع او را زنده كننده فلسفه اسلامیّه، و از طراز فلاسفه درجه اوّل اسلام چون بو علىّ و فارابى مى‏شمردند؛ و خواجه نَصیر الدّین و بَهْمَنیار و ابن رُشد و ابن تُركه را در ردیف فلاسفه درجه دوّم مى‏دانستند

. استاد ما در مباحث وجود، به مسأله تشكیك وجود قائل بوده و وحدت عرفاء را نیز قبول داشته و آن را منافى با تشكیك نمى‏دانستند؛ بلكه درجه‏اى عالیتر و مقامى رفیع‏تر از تشكیك از نقطه نظر دیدگاه عارف مى‏دانستند كه با وجود تشكیك، این وحدت پیدا مى‏شد.

و در حوزه علمیّه قم دوره‏هائى از فلسفه چه «أسفار» و چه «شفاء» را تدریس نموده، و یگانه فیلسوف در عالم اسلام شمرده مى‏شدند. و حتّى در سالیان اخیر یكدوره خارج فلسفه را براى بعضى از طلّاب خصوصى تدریس، و محصّل و نتیجه آنرا بصورت دو جلد كتاب «بدایةُ الحكمَة» و «نهایةُ الحكمَة» تهیّه و در معرض استفاده عموم قرار دادند.[1]

علامه طباطبایی در فلسفه تبحر فوق العاده داشت و بنوعی مؤسس بود نه شارح. علامهطباطبایی فلسفه مشاء، اشراق و حكمت متعالیه را خوب میدانست و به زبان ساده و روان وگوارا تدریس میكرد و علاوه بر تدریس به تألیف هم می پرداخت و كتاب  «نهایةالحكمة»،«بدایةالحكمة» و «اصول فلسفه و روش رئآلیسم» را با سبك جدید و متد نوین خلق كرد. اینكتابها عقل ودل را از خداوندگاران خرد ربود و امروزه در حوزه های علمیه و دانشگاهها متوندرسی دوره های لیسانس وفوق لیسانس اند.

علامه طباطبایی در دو كتاب بدایه و نهایه فقط یك دوره فشرده اما امهات فلسفه را باقلم روان وسلیس و تبویب و تهذیب نكو و اعجاب آور آورده و از آنجا كه این دوكتاب را برای دوره هایآموزشی درمراكز علمی نوشته است علامه تمام سعی خود را در ساده كردن و خوش فهم وخوب فهمی فلسفه بكار گرفته و از اعمال نظر شخصی و ابداعات و قواعد تأسیسی خود،خودداری نموده است.

 البته این سبك تعلیمی علامه بود كه مطالب علمی را با هم خلط نمی كرد لذا هرگاه به تدریسو تعلیم فلسفه و یا تفسیر می پرداخت به ارایه و بیان امهات همان دانش بسنده میكرد وازحاشیه پردازی و ارهم و درهم كردن دانشها پرهیز میكرد. لذا هر گاه كسی اگر در درسفلسفه علامه حضور می یافت علامه را یك فیلسوف خشك می یافت و گمان میكرد او باعرفانودیگر نحله های علمی هیچ نسبتی ندارد واین ازامتیازات ویژه علامه بود چرا كه سبك تدریسی اینچنینی را هركسی نمی تواند رعایت كند .

اصول فلسفه وروش رئآلیسم

اما كتاب اصول فلسفه وروش رئآلیسم داستانش داستان دلكش وشنیدنی است. در آندوره وبرهه از تاریخ اجنماعی وفرهنگی ایران افكار الحادی، آن هم از نوع مادی وماتریالیسم دیالكتیكی آن با ترجمه های عام پسند و خلط والتقاط وارد ایران می شد و دردانشگاه های ایران از استقبال جوانان و روشنفكران ساده اندیش و مبارز برخوردار بود. علامه طباطبایی با توجه به شرایط زمان، رسالت علمی و پیغمبری خود را در این میبیند كه با این موج و طوفان بطور علمی وریشه ای مبارزه كند .

بنابراین علامه باعده ی از شاگردان ویژه خود : شهید مرتضی مطهری، شهید دكتر بهشتی، آیت الله عبدالله جوادی آملی، آیتالله العظمی حسینعلی منتظری و تعداد دیگر جلسه هفتگی تشكیل میدهند كه علامه ابتدا متن این كتاب را در قالب مقالهه ای در خانه مینویسد و بعد هم ان نوشته را درجمع شاگردانش مطرح میكند و شاگردان با پیش مطالعه به آن گوش میدهند و اشكالاتی مطرح می كنند كه بیشترین اشكالات از آن آیت الله العظمی منتطری و شهید دكتر بهشتی است.

علامه بعد از اشكالات شاگردان و نقد و اصلاح آن نوشته ها را باز نویسی می كند . از آنجا كه این نوشته ها میان خداوندگار ان فلسفه مطرح شده و مورد نقد واصلاح قرار گرفته است برای كسانیكه فلسفه را بطور سیستماتیك و منظم فرانگرفته و با فلسفه های غربی هم از راه ترجمه آشنای دارند، سنگین و غیر قابل هضم بود، علامه آن مقالات را به علامه شهید مطهری میدهند تا به آن مقدمه و پاورقی بزند تابرای اكثریت اهل علم قابل استفاده باشد .اینچنین بود كه كتاب گرانسنگ اصول فلسفه و روش رئالیسم پدید آمد وسد نفوذ ناپذیر در برابر ماتریالیسم خلق شد.

علامه دراین كتاب بخشی ازنظرات ابداعی وقواعد تاسیسی خود را بیان كرده است .مخصوصا درمسئله قضایائی اعتباری در فلسفه است .كه تازمان علامه طباطبایی هیچ فیلسوف اسلامی و غیراسلامی، آن چنان كه علامه به این قضایا عنایت داشته وپرداختهاست، نپرداخته بودند.

علامه طباطبایی اولین فیلسوف در شرق و غرب است كه قضایای اعتباری را به زیبای وگستردگی مطرح كرده و فرق میان قضایای اعتباری در حقوق و اجتماعیات را با قضایای اعتباری در فلسفه روشن كرد . و گفت اعتبار در حقوق و اجتماعیات منشاء خارجی ندارد اما قضایای اعتباری در فلسفه بنیان اعتبارش حقیقت خارجی است نه اعتبار معتبر .[2]



 مهرتابان،ص: 46[1]

[2] نوشته اقای جعفری نقل از پندارnet.pendar.forums1

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است