در
بازدید : 128835      تاریخ درج : 1390/2/8
Skip Navigation Links.
Expand خانوادهخانواده
دوران تحصیل تا مرجعیت
اساتید
شاگردان
آثار و تالیفات
رحلت
كمالات اخلاقی
Expand دیدگاه هادیدگاه ها
Expand در كلام دیگراندر كلام دیگران
Expand در كلام مطهردر كلام مطهر
Collapse مباحث علمیمباحث علمی
 

مرحوم آقاى بروجردى كه در مسائل، مرد فكور و صاحبنظرى بود گاهى از خودش واقعاً اظهار نظر مى‏كرد. ایشان یك حرف ابتكارى در اینجا آورده كه نظریه عمیقى است گرچه در نهایت امر قابل خدشه است. ایشان گفته است كه این اشكال از اینجا پیدا شده كه خیال كرده‏اند كه در این تقسیم، مقسم ماهیت است و ماهیت تقسیم شده به چند قسم؛ بعد گفته‏اند پس فرق بین مقسم و قسمش چیست؟ اگر واقعاً مقسم ماهیت مى‏بود این اشكال وارد بود كه فرق بین مقسم و قسم چیست، ولى اینجا اصلًا مقسم ماهیت نیست، مقسم اعتبار است. ما ماهیت را تقسیم نمى‏كنیم. ماهیت آن وقت تقسیم مى‏شود كه مى‏گوییم انسان یا عالم است یا جاهل، یا سفید است یا سیاه؛ كتاب یا چاپى است یا خطى، یا فارسى است یا عربى، و امثال اینها. در اینجا در قضیه‏اى كه مى‏گوییم مثلًا من انسان را دوست دارم، مى‏گویید یا انسان مطلق را دوست دارى، یا انسان عالم را دوست دارى و یا انسان غیر عالم را دوست دارى. این انسان نیست كه سه قسم شده است، اعتبار است كه سه قسم شده است؛ یعنى شما سه اعتبار روى ماهیت كرده‏اید؛ اعتبار به عنوان یك عمل ذهنى یعنى لحاظ. این عمل ذهنى روى ماهیت سه گونه ممكن است صورت بگیرد. ما در حقیقت نخواسته‏ایم بگوییم ماهیت سه جور است، ماهیت یك جور بیشتر نیست ولى ذهن كه روى ماهیت عمل مى‏كند و ماهیت را تصور مى‏كند و لحاظ مى‏كند و به‏ تعبیر فلاسفه اعتبار مى‏كند، سه جور اعتبار مى‏كند. پس اعتبار سه گونه است:

اعتبارى كه مطلق است؛ یعنى اعتبار كردن ماهیت به همان شكل مطلق كه یك نوع اعتبار ماهیت است. نوع دیگر اعتباركردن ماهیت به‏طور مقید است؛ ویك نوع اعتبار كردن، اعتبار كردن ماهیت به‏طور مقید به عدم است. پس اینكه در تقسیم دچار اشكال شده‏ایم و این سؤال برایمان پیش آمده، [علتش این است كه‏] خیال كرده‏ایم كه ماهیت سه قسم مى‏شود: لابشرط، بشرط شى‏ء و بشرط لا؛ داده‏ایم هم مقسم لابشرط است، هم قسم لابشرط است، پس فرق بین قسم و مقسم در چیست؛ این اشكال در صورتى است كه ماهیت تقسیم شده باشد. كلمه اسم است، فعل است و حرف. این تقسیم كلمه است چون كلمه در خارج یا اسم است یا فعل است یا حرف. انسان در خارج یا عالم است یا غیرعالم؛ [این تقسیم انسان است. اما اینكه‏] انسان یا لابشرط اعتبار مى‏شود یا بشرط لا اعتبار مى‏شود و یا بشرط شى‏ء؛ معنایش این است كه اعتبار ماهیت سه گونه است نه اینكه ماهیت سه گونه باشد.ایشان به این صورت اشكال را مرتفع كرده‏اند».

 گفتیم كه این یك نظریه ظریفى است؛ دقیق است ولى نظریه تمامى نیست. چرا تمام نیست؟ براى اینكه اعتبار همان‏طور كه گفتیم یعنى لحاظ. مگر لحاظ غیر از خود وجود ذهنى است؟ خود وجود ذهنى است و چیز دیگرى نیست. وقتى ذهن ماهیتى را اعتبار مى‏كند یعنى ماهیت كه در ذهن من وجود پیدا مى‏كند این شكل را پیدا مى‏كند. یك وقت من انسان را لحاظ مى‏كنم یعنى در ذهن خودم به وجود مى‏آورم و مى‏خواهم حكمى را بر آن بار كنم، انسان مطلق را، یعنى این وجود را مطلق در ذهن مى‏آورم، این ماهیتى كه در ذهن من مى‏آید به‏طور مطلق وجود پیدا مى‏كند؛ و یك وقت هم وجود مقیّد پیدا مى‏كند. در واقع «لحاظ» و «ماهیت» در ذهن دو چیز نیستند، اعتبار و معتبر دو چیز نیستند، مثل اینكه بگوییم در خارج، وجود و ماهیت دو چیز است. در خارج، اینها یك چیزند، در ذهن هم یك چیز است ... یعنى وجود ماهیت در ذهن، نه اینكه چیز دیگر باشد. اینجا اگر شما مى‏گویید اعتبار بر سه قسم مى‏شود، باز برمى‏گردد به همان خود ماهیت از آن جهت كه حتى وجود را هم از آن تجرید كرده‏اید. ماهیت لحاظ شده یعنى ماهیت موجود در ذهن. همیشه گفته‏ایم یكى از معجزات ذهن كه باید دقیقاً شناخت قدرت تجرید ذهن است.[i]

 



[i] - مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ص : 578

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است