در
بازدید : 78481      تاریخ درج : 1390/3/25
 

كلام حدّاد: از اولیاء خدا شرّ و ضرر و بدى تراوش ندارد؛ همه‏اش خیر محض است‏

 

روز تاسوعا كه در منزلشان زیارت عاشورا خوانده شد، و بعد از صد لعن و صد سلام و نماز زیارت، دعاى عَلْقَمَه قرائت شد، در پایان دعا یكى از حضّار پرسید كه این لعنت‏هاى شدیده و نفرین‏هاى أكیده با این مضامین مختلفه چگونه با روح حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام كه كانون رحمت و محبّت است سازش دارد؟!

در این دعا كه ابتدایش با یا اللَهُ یا اللَهُ یا اللَهُ یا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ شروع مى‏شود، می رسد به اینجا كه عرض میكند: اللَهُمَّ مَنْ أَرَادَنِى بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ! وَ مَنْ كَادَنِى فَكِدْهُ! وَ اصْرِفْ عَنِّى كَیدَهُ وَ مَكْرَهُ وَ بَأْسَهُ وَ أَمَانِیهُ! وَ امْنَعْهُ عَنِّى كَیفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ! اللَهُمَّ اشْغَلْهُ عَنِّى‏ بِفَقْرٍ لَا تَجْبُرُهُ، وَ بِبَلَآءٍ لَا تَسْتُرُهُ، وَ بِفَاقَةٍ لَا تَسُدُّهَا، وَ بِسُقْمٍ لَا تُعَافِیهِ، وَ ذُلٍّ لَا تُعِزُّهُ، وَ بِمَسْكَنَةٍ لَا تَجْبُرُهَا!

اللَهُمَّ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَینَیهِ، وَ أَدْخِلْ عَلَیهِ الْفَقْرَ فِى مَنْزِلِهِ، وَ الْعِلَّةَ وَ السُّقْمَ فِى بَدَنِهِ، حَتَّى تَشْغَلَهُ عَنِّى بِشُغْلٍ شَاغِلٍ لَا فَرَاغَ لَهُ، وَ أَنْسِهِ ذِكْرِى كَمَا أَنْسَیتَهُ ذِكْرَكَ؛ وَ خُذْ عَنِّى بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِهِ وَ رِجْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَمِیعِ جَوَارِحِهِ، وَ أَدْخِلْ عَلَیهِ فِى جَمِیعِ ذَلِكَ السُّقْمَ، وَ لَا تَشْفِهِ حَتَّى تَجْعَلَ ذَلِكَ لَهُ شُغْلًا شَاغِلًا بِهِ عَنِّى وَ عَنْ ذِكْرِى، وَ اكْفِنِى یا كَافِىَ مَا لَا یكْفِى سِوَاكَ، فَإنَّكَ الْكَافِى لَا كَافِىَ سِوَاكَ، وَ مُفَرِّجٌ لَا مُفَرِّجَ سِوَاكَ، وَ مُغِیثٌ لَا مُغِیثَ سِوَاكَ، وَ جَارٌ لَا جَارَ سِوَاكَ.[i]

 «بار خدایا! كسیكه درباره من نیت بدى و اراده زشتى داشته باشد، تو خودت درباره وى نیت بد و اراده سوء داشته باش! و كسیكه با من مكر و حیله ورزد، خودت با او مكر و حیله ورز! و كید و مكر و شدّت و آرزوهاى مهلك وى را درباره من، خودت از من بگردان! و او را از من باز دار به هر گونه كه بخواهى و هر وقت و هر كجا كه بخواهى! بار خدایا چنان به فقر غیر قابل جبران، و بلاى غیر قابل پوشش، و فاقه غیر قابل التیام، و مرض غیر قابل عافیت، و ذلّت غیر قابل عزّت، و زمین گیرى و مسكنت غیر قابل مداوا و اصلاح او را مبتلا نما تا تمام اوقاتش و نیرویش به خودش مشغول شود و مجال اذیت و آزار مرا نداشته باشد!

بار خدایا! فرمان ذلّت و خواریت را در برابر دیدگانش فرود آر! و بیچارگى و فقر و مسكنت را در منزل او وارد كن! و مرض و كسالت مزاجى را در بدن او داخل ساز! تا چنان وى را به خودش سرگرم و مشغول نمائى كه فراغت‏ تعدّى و تجاوز به من را نداشته باشد! و نام مرا از لوح خاطرش به فراموشى انداز همانطور كه نام خودت را از لوح خاطرش به بوته نسیان سپردى!

و چنان گوش و چشم و زبان و دست و پا و دل و جمیع اعضاء و جوارح او را مبتلا به مرض و درد كن تا بكلّى از من منصرف شود؛ و او را درمان منما تا بواسطه مشغول شدنش به خودش و دردها و گرفتاریهایش دیگر وقت و توان و قدرت آنرا نداشته باشد تا به من مشغول شود و یاد من در سرش بیاید. و كفایت كن مرا اى كفایت كننده آنچه را كه جز تو آنرا كفایت نمى‏نماید؛ چرا كه تو تنها كفایت كننده‏اى و كفایت كننده‏اى جز تو وجود ندارد، و باز كننده‏اى هستى كه هیچ باز كننده و گشاینده و زداینده اندوه و غم غیر از تو وجود ندارد، و فریادرسى هستى كه هیچ فریادرسى جز تو نیست، و پناه دهنده‏اى مى‏باشى كه هیچ پناه دهنده‏اى غیر از تو وجود ندارد»!

 

 

جوابى كه ایشان دادند این بود كه: این دعا همه‏اش طلب خیر است و رحمت، گرچه بصورت عبارت و كلام، نفرین و لعنت مى‏نماید. و بطور كلّى تمام لعنت‏هائى كه خداوند میكند یا در لسان پیامبر و ائمّه طاهرین صلواتُ الله و سلامهُ علیهم أجمعین وارد است، همگى خیر است، خیر محض. و از خدا و أولیاء وى غیر از خیر تراوش نمى‏نماید.

 

كلام حدّاد: نفرین و لعنت اولیاى خدا بر دشمنان، نفعى است عائد به دشمنان نه به خودشان‏

 

این لعنت‏ها و نفرین‏ها براى شخص متجاوز است؛ نه مرد مؤمن متّقىِ.. و هر چه به آن مرد متعدّى و ستمگر عمر داده شود و صحّت و قدرت داده شود، همه را صرف در مضارّ خود و تعدّى به حریم مظلومان مى‏كند. بنابراین محدود كردن سلامتى و قدرت و حیات او، دفع ضرر است؛ و دفع ضرر در حقیقت نفع است.

ما با این دیدگان طبیعى و حسّى خود مى‏پنداریم خیر همیشه در سلامتى و قدرت و حیات است بدون ملاحظه واقعیت حیات، از نیت خوب یا بد، و از اراده خوب یا بد، و از اعتقاد خوب یا بد؛ ولى اینطور نیست. زیرا ملاحظه معنى را هم باید نمود. حیات براى انسان وقتى خیر است كه وى براى نفس خود و براى دیگران منشأ خیر باشد؛ و امّا اگر منشأ شرّ شد و زیادى عمر و زیادى سلامتى و صحّت و زیادى قدرت موجب تعدّى و تجاوز به نفس خود و به حریم بشریت شد، در اینجا دیگر خیر نیست، عنوان خیر بر آن صادق نیست.[ii]

و در این صورت و در این فرض، ضدّش خیر است. یعنى براى این مرد، مرگ و مرض و مسكنت خیر است؛ گرچه خودش یا دیگران ندانند.

چاقوى جرّاح كه عضو فاسد را از بیخ و بن بر می دارد خیر است، گرچه مستلزم مرض و بیهوشى و ریختن خون مریض و دواهاى تلخ باشد، و گرچه خود آن عضو فاسده خود را خوب بداند؛ ولى حقیقت اینست كه چنین نیست. رحمت پیوسته در فربه شدن و غذاى چرب و شیرین خوردن نیست. بعضى اوقات در لاغر شدن و گرسنگى كشیدن و به أطعمه ساده قناعت ورزیدن است...

انبیاء و امامان براى حیات حقیقى و سعادت جاویدانى بشر آمده‏اند و رسالتشان بر این مدار است. بنابراین هر جا حیات واقعى با حیات طبیعى، و صحّت حقیقى با صحّت مجازى، و قدرت اصیل با قدرت اعتبارى تصادم كند، براى حفظ آن از این صرف نظر مى‏نمایند؛ دستور جهاد می دهند، مشركین و كافرین را مى‏كشند، منافقین را تأدیب مى ‏نمایند، مجرمین را مجازات مى‏كنند؛ اینها همه خیر است.

براى ایصال مرد متعدّى و متجاوز به مقصد أعلاى انسانیت، گوشمالى، زمین گیرى، فقر و فاقه، مرض و كسالت، خیر است. چون اینها وى را به خود مى‏آورد و از تورّم تو خالى نفس امّاره مى‏كاهد و به وى أصالت مى‏بخشد. پس خیر است و رحمت- انتهى مُفاد و مُحصَّل جواب ایشان.[iii]

 



[i] . دعاى معروف عَلْقَمَه، از «زاد المعاد» مجلسى، طبع حاج شیخ فضل الله نورى، و كتابت مصطفى نجم آبادى (سنه 1321) باب ششم در اعمال ماه محرّم، ص 305

[ii] . در «مفاتیح الجنان» ص 351 و 352 در هامش آن: كتاب «الباقیات الصّالحات» فصل چهارم از باب چهارم، دعائى را از حضرت امام محمّد تقى علیه السّلام نقل میكند كه: چون حضرت رسول اكرم صلّى الله علیه و آله فارغ مى‏شد از نماز مى‏گفت:

اللَهُمَّ اغْفِرْ لى ما قَدَّمْتُ وَ ما أخَّرْتُ، وَ ما أسْرَرْتُ وَ ما أعْلَنْتُ، وَ إسْرافى عَلَى نَفْسى، وَ ما أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّى. اللَهُمَّ أنْتَ الْمُقَدِّمُ وَ الْمُؤَخِّرُ لا إلَهَ إلّا أنْتَ، بِعِلْمِكَ الْغَیْبَ وَ بِقُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ أجْمَعینَ ما عَلِمْتَ الْحَیَوةَ خَیْرًا لى فَأحْیِنى؛ وَ تَوَفَّنى إذا عَلِمْتَ الْوَفاةَ خَیْرًا لى- تا آخر دعاء.

و معنى فقره اخیره اینست: «من از تو میخواهم به علم غیبت و به قدرتت بر جمیع مخلوقات كه مرا زنده بدارى در وقتیكه میدانى زندگى و حیات براى من خیر است؛ و بمیرانى مرا در وقتیكه میدانى مردن و وفات براى من خیر است.»

و در «صحیفه كامله سجّادیّه» در ضمن دعاى استخاره كه دعاى سى و سوّم است وارد است كه: وَ ألْهِمْنا الانْقیادَ لِما أوْرَدْتَ عَلَیْنا مِنْ مَشیَّتِكَ؛ حَتَّى لا نُحِبَّ تَأْخیرَ ما عَجَّلْتَ وَ لا تَعْجیلَ ما أخَّرْتَ، وَ لا نَكْرَهَ ما أحْبَبْتَ وَ لا نَتَخَیَّرَ ما كَرِهْتَ.

و در پایان دعاى أبو حمزه ثُمالى كه در سحرهاى ماه مبارك رمضان خوانده مى‏شود ( «مفاتیح الجنان» ص 198) حضرت امام زین العابدین علیه السّلام به درگاه حضرت ربّ العزّة عرضه میدارد:

اللَهُمَّ إنّى أسْأَلُكَ إیمانًا تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَ یَقینًا حَتَّى أعْلَمَ أنَّهُ لَنْ یُصیبَنى إلّا ما كَتَبْتَ لى، وَ رَضِّنى مِنَ الْعَیْشِ بِما قَسَمْتَ لى؛ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و معنى إیمانًا تُباشِرُ بِهِ قَلبى آنستكه: خودت بیائى در دل من و در تصدّى و اختیار امور من، خودت مباشرت داشته باشى. و با این مباشرت بدون هیچ رادعى و مانعى از اراده و اختیار من و یا خواست و اراده دیگرى، خودت در كانون اعمال و افعال و صفات و عقائد و اراده و قصد و نیّت، همه و همه، از من سلب اختیار كنى و اراده خودت بجاى اراده من بنشیند، یعنى اراده من عین اراده تو گردد؛ و این معنى‏اى است عظیم در مقام توحید و درجه عالیه عرفانیّه.

و جالب اینجاست كه در ده عدد دعاهاى شبهاى دهه سوّم ماه مبارك رمضان با وجود آنكه با یكدیگر مختلف المضمون هستند ولیكن همگى در این فقرات مشترك مى‏باشند كه: لَكَ الاسْمآءُ الْحُسْنَى وَ الامْثالُ الْعُلْیا وَ الْكِبْریاءُ وَ الالاءُ؛ أسْأَلُكَ أنْ تُصَلّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ءَالِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هَذِهِ اللَیْلَةِ فى السُّعَدآءِ وَ روحى مَعَ الشُّهَدآءِ، وَ إحْسانى فى عِلّیّینَ، وَ إسآءَتى مَغْفورَةً؛ وَ أنْ تَهَبَ لى یَقینًا تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَ إیمانًا یُذْهِبُ الشَّكَّ عَنّى، وَ رِضًى بِما قَسَمْتَ لى. ( «مفاتیح الجنان» ص 228 تا ص 233)

و در «صحیفه ثانیه علویّه» طبع سنگى، ص 52 از حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام وارد است كه: اللَهُمَّ مُنَّ عَلَىَّ بِالتَّوَكُّلِ عَلَیْكَ، وَ التَّفْویضِ إلَیْكَ، وَ الرِّضا بِقَدَرِكَ، وَ التَّسْلیمِ لِامْرِكَ؛ حَتَّى لا احِبَّ تَعْجیلَ ما أخَّرْتَ، وَ لا تَأْخیرَ ما عَجَّلْتَ؛ یا رَبَّ الْعَالَمینَ.

[iii] . روح مجرد، ص: 110 تا ص: 117

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است