در
بازدید : 77112      تاریخ درج : 1390/3/25
 

 

آقای حیدری كاشانی نقل می كند:

«كسالت و نقاهت آقا دو گونه بود؛ گونه ای از دوران نوجوانی و از همان زمان كه این پرورده دامن عصمت و طهارت برای حفظ عفاف خود مرتب از خود خون می گیرد كه قوای خود را تضعیف كند و دچار عدم عفاف نشود.

می فرمود: « آن كارها باعث نقاهت ما شد. وقتی كسالت مرا به امام گفته بودند.

فرموده بود: او كه همیشه مریض است و ضعف و نقاهت دارد و ایشان درست گفته بود.

كسالت ما همان ضعف مفرط ما بود كه منشأش خون هایی بود كه ما گرفته بودیم. مرحوم حاج شیخ هم به ما اعتراض می كرد كه چرا خون می گیری ولی مشكلات ما را نمی دانست»

كسالت دیگر، نقاهت دوران پیری و امراض جسمی بود. روزی خدمتش رسیدم از درد معده می نالید، عرض كردم كرفس و سبزی را اجازه دهید بجوشانیم، آبش را داخل نخود آب كنید ان شاء الله مفید است.

فرمود:

«از اینها گذشته. گفتم: چه باید كرد؟ فرمود: باید تسلیم شد»

«كل من علیها فان»

و بعد فرمود:

«ما سه مرتبه با خدا دبه كرده ایم، بنا بوده برویم، از خدا خواستیم بمانیم»

سه روز بعد از این ملاقات با یكی از ائمه جمعه خدمتش رسیدم. آقا خوابیده بود به فرموده خودشان ایشان را بلند كردم. كمی نشست و فرمود مرا بخوابانید.

نزدیكان گفتند. آقا سكته خفیفی كرده است. حقیر به یاد سه روز قبل ایشان افتادم كه فرمود: باید تسلیم شد. خیلی ناراحت شدم. از آن روز به بعد گویا روز به روز ارتحال و انتقال از این عالم را در وضع مزاجش می دیدم.

چند روز پس از این تاریخ خدمتشان رسیدم و چند خبر فوت به ایشان دادم. خیلی ساده و طبیعی با آنها برخورد كرد. دیدم آنچه معروف است در بین مردم كه اخبار ناگوار را به مریض ندهید، در اینجا مورد ندارد. با خبر مرگ به عنوان یك امر پیش پا افتاده برخورد داشت؛ مثل اینكه بشنود فلانی به سفر رفت یا از سفر برگشت، آنهم سفرهای دم دست.

این نشانگر این معنی است كه آن فاصله زیادی كه دیگران بین عوالم می بینند، سالكین الی الله و عرفاء بالله، این چنین دیدی ندارند.

در یكی از همین روزها فرمود:

«ما می دانیم آن طرف برای ما بهتر است، لذا از مرگ باكی نداریم»

و در هفته دیگر كه خدمتشان رسیدم، فرمود:

«ما به تو گفتیم كه از مرگ باكی نیست، اما خیلی مشكل است»

یكی از آقایان مورد اعتماد می فرمود:

در دوران نقاهت آیت الله بهاء الدینی یك روز بعد از نماز صبح نشسته بودم چشمم روی هم بود. حالتی به من دست داد؛ در آن حال آیت الله بهاء الدینی را دیدم كه به من می فرماید:

«یك هفته دیگر من از دنیا می روم و سلمان و ابوذر به تشیع من می آیند.»

از آن به بعد هر چه دوستان درباره كسالت آقا با من سخن می گفتند، من اظهار یأس می كردم. پس از یك هفته ایشان از دنیا رفت. شاید می خواست هشداری بدهد كه تشییع جنازه مرا از دست مده. بعد از فوت ایشان یكی از بزرگان گفته بود كه دو شخصیت بزرگ از پیشینیان در تشیع جنازه ایشان بودند. اما اسم از آن دو شخصیت نبرده بود.

غروب آفتابِ آسمان عرفان و معنویت در روز جمعه 28/4/1376 برابر با 14 ربیع الاول 1418 هجری قمری واقع شد.

 

محل دفن پیكر مطهر ایشان

 

به فرموده رهبری مكان دفن پیكر مطهر آن بزرگ مرد عرصه عرفان و تهذیب در مسجد بالا سر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، كنار قبر مطهر مرحوم آیت الله العظمی اراكی، بالای سر استادش، مرحوم آیت الله عبدالكریم حائری یزدی و دیگر مراجع معین شد.

معمار و دیگر مسئولین آستانه مقدسه می گفتند: اینجا بتون است، قبری نمی شود درآورد. دوستان اظهار كردند رهبری فرموده اند، اجازه دهید ما همین مكان را می كنیم اگر بتون بود، یا اگر قبری بود او را پر می كنیم .

اضافه كردند آقای بهاء الدینی فردی عادی نیست.

معمار آستانه می گوید: اگر فرد عادی نیست باید زمین برای او شكافته شود، به او می گویند: شما دستور دهید زمین را بكنند ببینند قبر چگونه آماده می شود. شروع به كندن كردند نه قبری بود نه بتونی، یا پایه آجری، قبری وسیع و بكر آماده شد.

آنها كه به وجب، وجب این مكان وقوف داشتند! بعضی با این عبارت كه حرف حسابی به كله شما فرو نمی رود، دوستان را مورد خطاب قرار داده كه اینجا قبری نمی شود كند ! .

در زمان حیات آیت الله بهاء الدینی وقتی درباره مكان قبر، با ایشان مذاكره شده بود، فرموده بودند:

«آقای حاج میرزا جواد آقای ملكی گفته قبر تو پای من.»

امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند:

«اذا مات المؤمن بكت علیه الملائكه و بقاع الارض التی كان یعبد الله علیها و أبواب السماء التی كان یصعد فیها بأعماله و ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدها شیء لان المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام كحصن سور المدینة لها:

چون مؤمن بمیرد فرشته های آسمان و قطعه های زمین كه خدا را در آنها عبادت كرده و درهای آسمانها كه عبادتش از آن بالا رفته بر او بگریند و در اسلام رخنه ای افتد كه چیزی آنرا نبندد. زیرا مؤمنان مسئله دان و عالم، دژهای اسلامند، مانند حصارهای شهر كه بر گرد آن است.»

 

پیام رهبر انقلاب در فوت ایشان

« ... مجلس او همواره معراج روح مستعد فضلای جوانی بود كه می خواستند علم دین را با صفای عطرآگین عرفان دینی توأم سازند. معلم اخلاق و سالك الی الله بود و صحبت نورانی و كلام رازگشای او دل مستعد را در یاد خدا مستغرق می كرد...

این عالم كهنسال و مراد و مقبول فضلا و علما، عمر با بركت و پر فیض خود را در بهشتی از پارسایی و زندگی زاهدانه، در كنج محقر خانه ای كه دهها سال شاهد غنای معنوی صاحبش بود، بسر آورد و بی اعتنایی به زخارف ناپایدار دنیوی را كه سیره همه صاحبدلان برجسته حوزه های علمیه است درس ماندگار خود ساخت... »[i]  - [ii]

 

 

 



[i] - كتاب نردبان آسمان

[ii] - www.tebyan.net

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است