در
بازدید : 77088      تاریخ درج : 1390/3/25
 

عبادات و ذكر عملی

آقای حیدری كاشانی نقل می كنند:

« بنده ایشان را به آنچه حقیر گرفتار آنم یا سیر و سلوك دیگران را در آن می بینم، ندیدم، ایشان هیچ گاه مقید به سجاده ای و مهر و تسبیحی نبود.

آقا نماز خواندنش عادی بود و تظاهری به خضوع و خشوع در او ندیدم. او در عین سادگی وقتی قنوت را بلند می خواند جمله و آیه ای را كه زیاد می خواند « افوض امری الی الله انّ الله بصیر بالعباد » بود.

با تمام وجود این آیه را می خواند. كمتر دیدم كه بعد از نماز بنشیند و سرگرم اوراد و اذكاری شود. چه بسیار كه السلام علیكم را می گفت، بر می خاست و گاهی بعد از دو ركعت نماز وتیره بعد از عشا می نشست.

حقیر با ایشان مكرر همسفر بوده ام. او با خدا بودن را كه زیاد به آن سفارش می كرد با ذكر و ورد و حركت دائم لب و سجده و ركوع طولانی بودن نمی دانست، او همان حقایق و واقعیاتی را می گفت و قائل و عامل بود كه پیشوایان دینی بر آن تأكید بیشتر و فراوان داشتند و آن اینكه یاد خدا سبحان الله گفتن و الحمدالله گفتن نیست، بلكه یاد خدا این است كه واجبات را انجام دهیم و اگر به محرمات الهی رسیدیم از آنها دوری كنیم.

اگر حركت لب و دهان با این عمل همراه بود آن الحمدالله و سبحان الله و ... جنبه ذكری دارد و گرنه، لقلقه زبان است. پیر ما در این سیر و سلوك بود كه ائمه دین فرموده اند: « كونوا دعاة الناس بغیر ألسنتكم »

 

عرفان عملی

آقا می فرمودند:

« عرفان عملی با توفیقات خداست، با عرفان نظری نمی توان عرفان عملی پیدا كرد. لطف الهی باید در آن باشد.

از این رو این دو رشته از هم جداست؛ یكی جنبه بحثی و تحصیلی دارد و دیگری جنبه الهی. همانطور كلام، كه متكلمین بحث می كنند، با اعتقادات اسلامی خیلی فرق دارد. »

می فرمودند:

« به بركت حق تعالی، عرفان زود نصیبم شد یعنی پیش از بلوغ. »

 

تفكر مستمر

آیت الله بهاء الدینی می فرمودند:

« برای ما روزهای اول فهم این معنا كه « تفكر ساعة افضل من عبادة سبعین سنة: یك ساعت و یك لحظه تفكر كردن از هفتاد سال عبادت بالاتر است.» مشكل بود، و بعد از آن حل شد و دیدیم و دانستیم همین طور است.»

لذا ایشان آن چنان نبود كه در مراسم افتتاحیه و ورود به وادی سیر و سلوك انسان را به ذكر و ورد وادار كند، یا از خوردن حیوانی باز دارد، بلكه برای راه یابی به بزرگ راه سعادت، به عبادت فكری معتقد بود و خود تمام سكوتش فكر بود. می فرمود:

« فكر ممكن است در بعضی افراد دیر به نتیجه برسد، اما وقتی رسید، خود جوش است. »

او فكر را كاویدن در زمین وجود می دانست، كه روزی به رگ زمین برخورد كرده، آب حیات فوران می كند و دشت و دمن وجود را سیراب می سازد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

« بهترین عبادت آن است كه همواره درباره خدا و قدرتش تفكر كنی. »

در موردی فرمود:

« ما چهل سال روی فرازی از گفته امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام فكر كردیم و هر روز دریچه تازه ای به روی ما باز شد، تا خطبه اول نهج البلاغه برای ما حل شد. »

عرض كردم: فرموده حضرت امیر علیه السلام در توحید برای شما حل شد، فرمود: « یا نزدیك به حل. »

می فرمود:

« ما روی این كلام مولی « ما رایت شیئاً الّا و رأیت الله قبله و بعده و معه » آن قدر سرمایه گذاری فكری كردیم كه فرموده حضرت را لمس می كنیم. »

ایشان اهمیت زیادی برای فكر قائل بود، و بارها به حقیر فرمود:

« روی كلمات فكر كنید ممكن است دیر نتیجه بدهد، اما وقتی به نتیجه رسید مثل كلنگی كه به رگ زمین بخورد و او را بشكافد فوران می كند، دیگر جلویش را نمی شود گرفت. »

 

چشم دل

پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید:

« اگر مراقب حال خود باشید می بینید آنچه را من می بینم و می شنوید آنچه را من می شنوم. »

اینكه دارد در حشر، انسانها با صور قلبی خود دیده می شوند هر یك به شكلی، آنچه از صفات بر آنها سلطه داشته از خور و خواب و شهوت درندگی و گزندگی و ... با همان صورت دیده می شود، این مربوط به حشر افراد معمولی است كه در آن نشئه قیامتشان برپا می شود و دید برزخی آنها باز می گردد.

ولی آنان كه اهل حال و آشنای به رمز و رازند، مردان بزرگ و اولیای خدا در این دنیا قیامتشان قیام می كند. آنچه برای افراد معمولی نادیدنی است، برای آنها دیدنی است. دید برزخی آنها باز می گردد و هر چه بالا رویم زمینه صعود بیشتر هست تا برسد به آنجا كه مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

« لو كشف الغطا لما ازددت یقینا»

آنجا دیگر حجابی نیست از مبدأ تا منتها در دید علی علیه السلام است.

در فطرت اولیه هم اصل بر این است كه چشم برزخی باز باشد. اگر بصیرت مانند بصر و چشم كم دید و نابینا شد، باید معالجه شود كار بصر دیدن است و تعجبی از آن نمی باید داشت. تعجب در ندیدن است. حال چه شده است كه از دیدن در تعجبیم و ندیدن را طبع و طبیعت اولیه می انگاریم؟

برخی به محضر آیت الله بهاء الدینی آمدند، یكی گفت آقا مرا نصیحت كن. فرمود:

« مشرك نباشید و اگر بتوانید از شرك نجات پیدا كنید به همه چیز رسیده اید.»

بعد این آقا ادامه می دهد و می گوید: آقا به من دعا كنید.

آقا فرمود:

« آدم شو تا دعا برای تو اثر داشته باشد. »

تا قابلیت نداشت باشی دعا اثر ندارد.

وقتی خواست خارج شود گفت: آقا من در حج بودم و برای شما طواف كردم.

فرمود:

« آدم شو تا طوافت برای خودت و دیگران اثر داشته باشد. »

بعد آقایانی كه حاضر بودند گفتند: شاید آقای بهاء الدینی ایشان را نمی شناسد عرض كردند: اقا این فلانی است و از فلان منطقه، مردم زیاد دور و برش هستند.

فرمود:

« مثل اینكه عرض مرا نمی فهمید من می گویم تا وقتی آدم نباشید دعا برای شما مؤثر و نافع نیست. »

اینجا دیگر پرده را كنار زدند، و فرمودند:

« تو آنجا خودت را واسطه قرار داده ای، خودت را همه كاره خدا قرار داده ای با پستی كه به تو واگذار شده مردم را می شكنی و از بین می بری. »

بارها بطور كلی و گاهی در مورد افرادی از ایشان شنیدم بیانی را كه حاكی از باز بودن چشم برزخی این مرد بزرگ بود.

وقتی فرمودند:

« ما را منزوی كردند، ما مباحثاتی با مرحوم آقای حاج سید احمد زنجانی و حاج میرزا ابوالفضل زاهدی داشتیم (كه همین جا عرض كنم بارها می فرمود حاج سید احمد شدن خیلی مشكل است). ما از كوچه و خیابان كه عبور می كردیم تا به جلسه مباحثه برسیم با افرادی برمیخوردیم كه صورت درونی آنها را می دیدیم و این حالت زیاد شد بطوری كه ما را منزوی كرد چون تحمل دیدن آنها را نداشتیم، خودمان را كنار كشیدیم. »

گاهی آه سردی می كشید و می فرمود:

« ما برای عمر پنجاه، شصت ساله بعضی حاصلی نمی بینیم. آدمی باید خود را مورد محاسبه قرار دهد كه چه كرده است، سرمایه را كه از دست داده، عمر گرانبها را تباه نموده، چه به دست آورده؟

وجهه رب است كه می ماند و جز وجهه الهی چیزی پایدار و باقی نیست. حیف نباشد كه ربط قلب آدمی با جای دیگر باشد. چه اندازه وقیح است از آنان كه مكرر بخوانند و بگویند و بنگرند « كل شیء هالك الا وجهه » و پایبندیشان در عمل به همان ظواهر زودگذر و فانی و هالك باشد و از باقی و برقرار و ثابت روگردان باشند. »

یكی از آقایان می گفت: از آقا پرسیدم اولین مكاشفه ای كه برای شما رخ داد كجا و چگونه بود؟ ایشان فرمود:

« در حرم حضرت رضا علیه السلام بودم از آقا چیزی را خواستم در این مسیر (یعنی مسیر لقاء و ملاقات با اولیاء الله را)، صدایی آمد كه هنوز اوضاع درون گل آلود است، تصفیه و مراقبت بیشتر می خواهد. »

تأثیر كلام

یكی از ارادتمندان آقا اینطور نقل می كند:

« گاهی مسائلی بود كه من احساس می كردم زورم به خودم نمی رسد، مثلاً در مسأله اخلاص مدتی بود با خودم كلنجار می رفتم. اما ایشان در یك برخورد با یك كلمه تندی به ما گفت كه آن حالت تا حدی برطرف شد، حداقل در واجبات.

ایشان فرمود:

« بشر چیست، كه بخواهی كاری برای او انجام دهی؟! »

و این را با یك لحن تندی همراه تشّر فرمودند، كه در من خیلی اثر گذاشت. »

روش استخاره

یكی از ارادتمندان ایشان می گوید:

« استخاره های ایشان همیشه با تسبیح بود. برخی از ایشان می خواستند با قرآن استخاره كنند، ولی ایشان در استخاره با همان تسبیح هم مسائلی را می گفتند كه دیگران در استخاره با قران با استنباط از آیه می گویند.

البته اگر كسی مثل ما { دوستان و آشنایان } بدون استخاره هم چیزی می پرسید، ایشان برخی مسائل را می فرمودند. » [i] [ii]

 

مناجات

 

آقای حیدری كاشانی نقل می كند:

چه بسیار در اوقات فراغت و خلوت كه خدمت این سالك الی الله می نشستیم، نسبت به دو مناجات و دعا، شور و شوق خاصی نشان می داد؛ یكی مناجات شعبانیه و دیگر دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه. مكرر از او شنیدم كه می فرمود:

« غیر آنها نمی توانند این چنین بگویند و بخواهند:

« الهی ان انامتنی الغفله عن الاستعداد للقائك فقد نبهتنی المعرفه بكرم الائك: بار خدایا اگر غفلت مرا از استعداد لقای تو در خواب كرده است، شناخت به كرم آلای (نعمتها) تو مرا از آن خواب غفلت بیداری داده است. »

سالهای بسیاری در قنوت سرور عزیزمان آیت الله بهاء الدینی، آیات نورانی قرآن كریم و دعاهای مرسوم را می شنیدیم، تا این كه ناگهان زمانی متوجه شدیم كه نوع كلمات و عبارات ایشان تغییر یافته است.

چون دستان خود را مقابل صورت می گیرند، برای حضرت مهدی علیه السلام دعا می كنند:

« اللهم كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتك علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی كل ساعه، ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فیها طویلا. »

روزی كه در محضر آقا بودیم و فرصت مناسبی فراهم بود از تغییر رویه ایشان در این باره پرسیدیم. معظم له به یك جمله بسنده كردند:

« حضرت پیغام دادند در قنوت به من دعا كنید. »[iii]

 

 

 



[i] - كتاب نردبان آسمان

[ii] - www.tebyan.net

[iii] - شرح بیشتر ایـن ماجرا در زندگی جناب شیخ جعفر مجتهدی - ره

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است