در
بازدید : 77118      تاریخ درج : 1390/3/25
 

آقا برخلاف آنان كه خود را با اذكار و اوراد سرگرم می دارند و عبادات آنها با سبحه و سجاده و تخت پوست و غیره باید انجام پذیرد هیچ پای بندی به این آداب و رسوم نداشت، و گاهی تعبیر می فرمود:

« اینها چه اندازه جاهلند كه خود را سرگرم این اعمال ظاهری كرده اند و از شناخت و معرفت الله بازمانده اند و اهل اللّهی را در این اداها می دانند. »

می فرمود:

« در مجلسی بودم عده ای از اینها جمع بودند و مجلس سوری بود و پلویی، هر كدام از افراد این فرقه با ولعی كه در خوردن داشتند، مدعی اهل اللهی هم بودند.

به آنها گفتم راستی اگر خیال می كنید با این اذكار و اوراد صوری و این نحوه عملكرد به جایی می رسید سخت در اشتباهید، شما ذكر را دارید ولی از مذكور باز ماده اید. »

می فرمود:

« برای آدم شدن و ورود به وادی سیر و سلوك، سیره عملی ائمه دین علیهم السلام را نصب العین خود قرار دهید كه غیر از در خانه این خانواده، هیچ كجا خبری و چیزی نیست و هر كجا جای پای عرفان و شناخت را دیدید، بدانید كه ارتباط با ائمه علیهم السلام آنجا بود گرچه شهرت به خلاف آن باشد و بدون ارتباط با ائمه معصومین عرفان دروغ است. آنچه ما فهمیده ایم این است.»

بارها می فرمود:

« همه چیز در سیره و روش ائمه معصومین علیهم السلام است. ما چیزی نداریم، دیگران هم چیزی ندارند، بروید در خانه اهل بیت، اگر ما چیزی داشته باشیم از بركت آنها است. »

تمام مراحلی كه برای سالك الی الله ذكر شد و آنچه به نظر دیگران نرسیده است. همه را حضرت امیر، امام السالكین و معراج العارفین بدان اشاره فرموده است:

« قد احیی عقله و امات نفسه حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع كثیر البرق فابان له الطریق و سلك به السبیل تدافعته الابواب الی باب السلامه:

سالك الی الله عقل خود را زنده كرده و نفس خود را میرانده است، تا آنجا كه این مراقبت و ریاضت شرعی نازكش كرده و این گوشتها را تا اندازه ای از تنش آب كرده است، غلظت روحش را تبدیل به لطف كرده و روحش رقیق شده است و در آن حالت یك مرتبه یك برقی از دورن در او می جهد پس راه را برایش روشن می كند. از این در به آن در و از این منزل به آن منزل می رود تا به آخرین منزل كه منزل سعادت است و نهایت راه اوست، می رسد، كه آنجا را باب و در سلامت گویند. »

 

ارزش معنویت و عرفان الهی

« دستگاه الهی بركاتی دارد، مشكلاتی هم دارد، اینكه می بینید جامعه دنبال مادیات می دود، به خاطر این است كه آشنای با معنویت و دستگاه الهی نیست؛ اگر با آن هم آشنا شود، در این راه فعالیت و دویدنش بیش از آن راه مادیات خواهد بود و دیگر توجهی به این هو و جنجال نخواهد داشت.

ما توجهی به این جمعه و جماعات و اجتماعات بواسطه اجتماعش نداریم. این جلسه ای هم كه داریم توی این همه جمعیتی كه بالا و پائین حسینیه را پر كرده است، اگر سه نفر در بین اینها باشد كه مطلب را درك كند، ما به آن سه نفر دلخوشیم، بقیه توجه به همان ظواهر و دست بوسیدن دارند.

دست بوسیدن كاری برای انسان نمی كند، ما به آنها می گوییم كه به جای دست بوسیدن بروید خلاف نكنید! آنها هم بدشان نمی آید. می دانند ما غرض نداریم.

دستگاه الهی دگرگونی می دهد، زیر و رو می كند. مقلب القلوب و محول الاحوال، این كارها فقط كار اوست و اینها روی حساب گفته شده است. »

در كتاب كافی، از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه:

« اگر مردم مقام و موقعیت عرفان الهی را می دانستند چشم و نظر نمی انداختند به آنچه روزی دنیاداران شده است، از زر و زیورها و زینتها و دنیای آنان در دیدشان كمتر از خاكی بود كه بر آن قدم می گذاردند.

عارفان متنعمند در معرفت و شناخت خدا و لذت آنان چنان لذتی است كه گویا همیشه با اولیاء خدا در باغهای بهشت بسر می بردند. »

 

 

راه رسیدن به عالم معنی

می فرمودند: « شریعت اساس طریقت است، ظاهر كه طریق استدلال است، جز مقدمه برای ادراك باطن و وصول و رسیدن به حقیقت چیز دیگری نیست. و تنها از ظاهر می توان به باطن راه پیدا كرد. راه دیگری برای رسیدن به باطن نیست. و تنها راه، راه تعلیمات اسلامی است. »

 

ذكر حقیقی

روزی از محضر آقا درباره اذكار و اوراد پرسیدند. فرمودند:

« محصول و نتایج آن مادامی است، یعنی تا وقتی انسان مشغول است بهره مند است، ولی ذكر، ذكر قلبی است كه نتایج آن همیشگی است. باید قلب و دل ربط به او داشته باشد.

چه بسیار ذكرها كه نتیجه مادامی هم ندارد و باید گفت: اشتغلت بالذكر عن المذكور. »

در جای دیگر فرمودند:

« به تسبیح و ذكر و ورد گول نخورید، ممكن است چیزی عادت انسان شود، وقتی عادت شد، ترك آن وحشت آور است، و منشأ اثر هم نیست. انسان گاهی مثل ضبط صوت می شود، می گوید و می خواند و هیچ حالی او نیست، لذا چیزی عاید خود او نمی شود. »

در حدیث آمده است:

« لا تنظروا الی طول ركوع رجل و سجوده لانه امر قد اعتاده و لو تركه قد استوحش له »

می فرمود:

« روزی امام صادق علیه السلام بر جمعی گذشتند كه حلقه ذكر تشكیل داده بودند، به آنها فرمود: ذكر؛ اوراد زبانی نیست، ذكر، خدا را متذكر بودن و در برابر معصیت و گناه حالت وقایه و خود نگهداری داشتن است. »

 

بندگی؛ نردبان تعالی

این عارف بزرگوار در یكی از نشستهای درس اخلاقشان فرمودند:

« راه رسیدن به این مقامات عالی انسانی، كه حد نهایت ندارد، در سایه بندگی است. انسان به میزانی كه حركتش الهی شود و خالص گردد، به خدا و اولیای او نزدیك می شود.

انسان باید از انبیاء تبعیت كند و راه آنان را برود تا به كمالاتی كه برای او آماده كرده اند برسد. نبی اكرم خود را پاك كرده بود و به مقام طهارت نفس رسیده بود تا به مقام خاتمیت و معراج و نبوت و ولایت رسید. در تشهد می خوانیم: « اشهد انّ محمداً عبده و رسوله » اول عبودیت سپس رسالت. »

 

حركت روحانی

آیت الله بهاء الدینی می فرمودندد:

« علم نوری، حركت روحانی می خواهد، احتیاج به حركت جسمانی ندارد. لازم نیست انسان از محل خودش برای كسب آن حركت و مسافرت كند، بلكه با حركت روحانی به این علوم نائل می شود.

این در صورتی است كه مبادی و مقدمات آن مهیا باشد ... . مبادی این علوم از انبیاء است. تمام علوم به علم انبیاء و اولیاء و اوصیاء باز می گردد. برای نیل به آن، آدم باید خودش را درست كند. این علوم، اختیاری نیست.

اگر مبادی درست شد، این علوم غرس می شود و تا ابد روشن می شوید. اساس این علوم اخلاص در عمل و طهارت و پاكدامنی است. هر كس از این مسیر نرود پشیمان می شود و ضرر می بیند: والعصر ان الانسان لفی خسر ».

در این بیان عرشی ایشان اشاره به حدیث شریف دارد كه می فرماید:

« ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحاً الا جرت ینابیع الحكمة من قلبه علی لسانه: هیچ بنده ای عمل خود را چهل روز برای خدا خالص نكرد، مگر اینكه چشمه های حكمت از قلب او بر زبانش جاری شود. »

به فرموده ایشان:

« باید از تخیلات شیطانی و اوهام صرف نظر كرد و مرد خدا شد، تا به معارف حق نائل آمد اگر حركت كنیم، اگر به طور كامل هم نائل نشویم فی الجمله نائل می شویم.

انسان همیشه از لذات روحانی می تواند بهره مند باشد، باید خود را به آن لذات برساند. لذات روحانی نصیب زبان هرزه و چشم هرزه نمی شود باید خود را اصلاح كرد از مبادی شروع كنید، اگر خود را در حد خودتان اصلاح كنید، با همان می فهمید كه خدایی هست. »

 

تفقه یا روشن بینی دینی

« انسان به حسب كتاب و سنت، مأمور به تفقه است. امر به تفقه، در قرآن هم آمده است: « فلو لا نفر من كل فرقه طائفة لیتفقهوا فی الدین ».

متفقهین باید انذار و ارشاد كنند. و این كار از كسی كه بصیرت دینی ندارد، میسور نیست. عنوان بصیرت دینی در كسی محقق می شود كه همه جهات اعتقادی، اخلاقی فقهی اسلام و سیاست اسلامی، كه همان حكومت اسلامی است، را دارا باشد.

آن سازندگی كه توحید دارد، سازندگی فوق العاده قابل توجهی است. شاید بسیاری از عبادتها برای اینست كه انسان را موحد كند. صلاة، عنوان معراج دارد. معراجیت آن برای حصر عبودیت در حق تعالی: (ایاك نعبد) و انقطاع از تشبثات خلقی است: (ایاك نستعین) و كسی جز به توفیقات الطاف الهی به این مرحله نایل نمی شود؛ حتی انبیا هم با تأییدات الهی به این مرحله نایل شدند. »

« انسان ممكن است بدون بصیرت دینی برای نهی از منكر، صد منكر مرتكب شود. یعنی كسی كه اطلاعات دینی ندارد، گرچه حسن نیت دارد و می خواهد از منكر جلوگیری كند، ولی از روی بی اطلاعی، ده منكر مرتكب می شود. از این جهت، به تفقه خیلی اهتمام شده است. بعد از تفقه نوبت رهبری اجتماعی است.»

 

ذكر صلوات

او محو و فانی در پیامبر، علی، فاطمه و فرزندان آنها علیهم السلام بود. بارها می فرمود:

« همه خیرات و بركات از ناحیه نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است. »

لذا ذكر صلوات را خیلی ارج می نهاد.

 

هدایت الهی

« هدایت معنایی است كه قابل تشكیك است. از نور لامپ پنج شمعی، تا نور خورشید، همه داخل در نور هستند. همان طور كه فاصله بین نورها خیلی زیاد است فاصله بین مراتب هدایت هم خیلی زیاد است.

فاصله بین مراتب ایمان هم خیلی زیاد است.

پیامبر خدا به علی علیه السلام فرمود:

« ایمان تو اگر با ایمان تمام مؤمنین قیاس شود، سنگین تر است. »

ایمان مولی چنین ایمانی است، به تناسب مبدأ و منتهی و سنخیت مقدمات و نتایج.

علم الهی باید صرف در هدایت بشر شود. علم وقتی از دستگاه خدا آمده است، باید در راه خدا صرف شود:

« كل ما جاء من الله یصرف فی وجه الله و ما جاء من الشیطان یصرف فی وجوه الباطل ».

انسانی كه مورد عنایت حق تعالی شده است، قدرت بر احیا و اماته دارد، قدرت بر شفا دادن دارد، واجد علمی است كه از اوضاع ما خبر می دهد. چنانكه 1400 سال پیش، از اوضاع ما خبر دادند. این شخص در برابر ارتباط با حق برای تمام جهان ارزشی قائل نیست.

ارتباط با خدا، فوق ارتباط با ما سوی الله است. همه قدرتها از آنجا است. همه علمها و حمكتها از آن جا است. آن علم باید صرف هدایت بشر شود. بشر به حسب استعداد خود و به حسب تعینش، با معارف و اخلاق و فقه اسلام آشنا می شود، با كتاب خدا آشنا می شود.

این قدر تفسیر در اطراف كتاب خدا نوشته اند كه شاید اكثر آنها مرضی پیامبر خدا نیست؛ یعنی به آنچه مراد پیامبر خداست، نرسیده اند. حضرت صادق علیه السلام به ابوحنیفه می فرماید:

« ما فهمت من كتاب الله حرفاً: از كتاب خدا یك حرف را هم درك نكرده ای. »

خیال نكنید این تهمت است. انسان الهی، كتاب را درك می كند؛ چون كتاب، الهی است. دانشمندان درباری نمی توانند مطالب را درك كنند. آنها همتشان همان اقتصاد و مقام است.

نفوسی كه از تمام عوارض مبرا و مجردند، كتاب خدا را درك می كنند. از این رو اهل بیت علیهم السلام عالم به كتاب الله هستند و نیز كسانی كه با اهل بیت علیهم السلام ارتباطی دارند ـ فی الجمله ـ آشنا هستند. »

 

ولی حق، پیر و مرشد انسان

می فرمودند:

« پیر انسان باید ولی حق باشد كه از انسان توقعی نداشته باشد و نخواسته باشد از انسان بهره كشی كند و انسان را آلت آقایی خود قرار دهد. »

بعد فرمود: « خدا ایمان نصیب شما كند. »

عرض كردم: از بی ایمانی رنج می برم. فرمود:

« همین رنج امید است به نتیجه برسد. »

 

نگاه توحیدی

« آن موقعی كه دست چپ و راستم را نمی شناختم، خداوند متعال مكرر مرا یاری كرده، اكنون اگر بخواهم سراغ وسیله بروم و از او كمك بگیرم، شقاوت است. او از وضع من آگاه است و قادر به برطرف كردن مشكل زندگی من است. چسبیدن به این و آن - در جایی كه باور قلبی دارم كه حاكمیت مطلق از اوست- خطاست. »

گاهی كه صحبت از پول می شود، می فرمایند:

« ما در مسئله مالی - به خاطر تجربیات گذشته- خاطر جمع بودیم كه خدای تعالی ما را رها نمی كند. »

ایشان دل را مملو از توجه و عنایت خداوند كرده اند و همیشه این آیه كریمه را بر لب دارند كه:

« انّ الشّرك لظلم عظیم: همانا شرك ظلم بزرگی است. لقمان/13 »

« ما وظیفه ای را كه از طرف خدا بر دوشمان گذاشته شده است، باید به خوبی انجام دهیم تا ببینیم چگونه از ما پذیرایی می شود.

آیا كسی كه از طرف خداوند مأمور تبلیغ و ارشاد مردم می شود و از دین و عقاید مردم دفاع خالصانه می كند، ذات اقدس الهی وی را رها كرده و از او غافل می شود؟!! »

 

مرز توحید و شرك

در جلسه ای یكی از آقایان آیه ای خواند كه «اكثرهم مشركون»، ایشان فرمود:

« اینكه آیات دارد: «اكثرهم لا یعقلون»، و «اكثرهم لا یعلمون» ما گمان می كنیم تأدباً قرآن فرموده است اكثرهم والا همه مشركند.

گرچه درست است اگر خود نبی خاتم هم، تنها استثنا شود، باز اكثر اطلاق می شود. »

و فرمودند:

« تمام این تشبثات ما شرك است. غیر خدا را دخیل دانستن همه شرك است:

« فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرك بعبادة ربه احدا »

یعنی حتی پیامبر و ائمه را هم در عبادت نبیند.

تمام انبیا و اولیا برای شناسایی خدا بوده اند و آن چیزی كه قابل توجه است، شناسایی و معرفت خداست كه قابل توجه است و مشكل.

و این جهالت انسان است كه خدا را رها می كند و توجه به غیر خدا پیدا می كند و به فرموده حدیث، از محتاج، چیزی خواستن از سفاهت است و غیر خدا هر كه باشد محتاج است.

جهالت دیگر اینكه ما همه تلاشمان برای خودمان روی مراحل اثباتی است نه ثبوتی. به مردم تحمیل كنیم كه به ما آیت الله بگویند و تعریف كنند. خوب حالا همه مردم هم گفتند: شما كذا{اینچنین}. با گفته آنها شما كذا می شوید. نه، همانی كه بوده اید، هستید.

یا اگر همه مردم بد بگویند، تأثیر دارد؟ نه. ما به فكر خودسازی نیستیم تا مرحله ثبوتی را درست كنیم و آدم شویم. اگر آن درست شد، كارها درست است، مردم بپذیرند یا نپذیرند.

مگر با فقه و اصول خواندن كار درست می شود، مگر كسی كه فقه و اصول بلد بود خبرگان می شود كه قدرت تشخیص داشته باشد در شناخت افراد. بلكه باید جنبه های معنوی اینگونه افراد نیز قوی باشد كه آن هم ریاضت و توسل می خواهد، تا آن دید در انسان پیدا شود. »

 

آثار و بركات معرفت

« سفر حج بركات زیادی برای ما داشت. زیرا بنده قبل از تشرف به حج، مبتلا به سر درد شدیدی بودم كه سابقه ای سی ساله داشت. بر این اساس، هر هفته چندین روز دچار این درد می شدم.

اما از آغاز سفر حج به كلی آن را فراموش كردم. پس از بازگشت از مدینه، چندین روز در سوریه ماندیم. در آن جا بود كه ساعاتی از دماغ ما مایعات تیره رنگ آمد و برای همیشه از این ناراحتی راحت شدیم، به طوری كه پس از بازگشت و در دیدار با امام خمینی(ره)، چون ایشان از ما سؤال كرد: كه از حج چه فهمیدی؟

گفتم: درد سی ساله من در سفر حج برطرف شد!!

بنده دو سفر نیز به كربلا داشتم سفرهایی كه از آغاز تا انجامش، امام حسین علیه السلام از ما دلجویی و پذیرایی می كرد كه شرمنده آن حضرت شدیم. اسباب سفر به طور عجیبی فراهم می شد كه حتی مأموران عراقی كه برای همه سختگیری و اذیت داشتند، به ما كه می رسیدند، التماس دعا می گفتند و برایمان غذا و وسیله تهیه می كردند. »

 

اراده خیر برای بنده

آقا فرمودند:

« خداوند وقتی اراده كند خیری را برای فردی، زمینه را طوری فراهم می كند كه گویا برای لحظاتی دید را از دیده و درك و فهم را از قوه دراكه می گیرد تا تن در دهد به عمل و حركتی و موجب نجات و رستگاری او شود. »

 

آثار اتصال مومن با خدا

آقا بارها می فرمود: « مؤمن اتصالش به خدا از اتصال ضوء و نور شمس به شمس و خورشید بیشتر است. با این اتصال بروز معجزات و كرامات از عبد و بنده مشكل نیست.

اما آن سرگشته و حیرانی كه نه ایمان را داراست نه مؤمن را می شناسد و عمری را با تردید و دودلی سپری كرده است چگونه می تواند این طریق را برود و اهل آن را بشناسد. »

 

علم الهی در پرتو تقوی

آقا می فرمود:

« ما یك وقت دیدیم این علوم ظاهری ما را اشباع نمی كند، اینها صناعت است و با آن كار دل درست نمی شود. آن علمی كه در ارتباط مستقیم با تقوای الهی است و « اتقوا الله و یعلمكم الله » او را باید بدست آورد. »

 

لا موثر فی الوجود الا الله

روزی در ملاقات با برخی از علاقمندان خویش فرمودند:

« حالم خیلی بد بود، اهل خانه هفتاد حمد برایم خواندند. چون ختم سوره حمد آنان تمام شد، حال ما نیز خوب شد.

ما بارها تجربه كرده ایم، غیر از خدا از هیچ كس كاری ساخته نیست. صلاح فعلی بنده در بیماری و خانه نشینی است. بسیاری از خطرات به خاطر همین بیماری از ما دفع شده و بسیاری از خیرات عجیب به همین خاطر، نصیب ما شده است. »

 

مناعت طبع، نشانه تكامل

« قداست روحانی ارزان به دست نیامده، تا ارزان از دست دهیم؛ بلكه برای به دست آوردن آن خونها ریخته شده و زجرهای فراوان كشیده شده است. وظیفه كلیه طلاب، حفظ قداست این لباس با ارزش است.

آقایان نباید نزد روحانی و غیر روحانی سر خم كنند و برای مال دنیا شأن خود و روحانیت را زایل كنند. باید تا ممكن است قناعت پیشه باشند. بزرگان و علمای سلف هیچ كدام به مجرد وارد شدن به درس سطح، خانه شخصی نداشتند؛ كه طلبه مبتدی امروز، اشتهای داشتن آن را دارد و برای تهیه آن به هر كس رو می زند.

... باید توجه داشته باشیم كه از نشانه های تكامل و عوامل رشد شخصیت ما

«مناعت طبع» است؛ یعنی از هر كس پول قبول نكنیم و در هر جا كه معركه ای به پاست وارد نشویم. »

 

عبادت با ترك معصیت موثر است

« بنده از نوجوانی به روزه و نماز شب علاقمند بود. سالهای بسیاری با آنها انس داشته ام كه منشأ آثار و خیرات فراوانی برایم بوده اند.

اولین باری كه ارواح علمای بزرگ به سراغ ما آمدند، هنگامی بود كه از شدت روزه فشار سختی را تحمل می كردم حتی افرادی چون امام خمینی توصیه به ترك روزه می كردند، اما آثار و بركات آن بسیار بود و علاقه فراوانی به آنها نشان می دادم.

به تهجد و نماز شب نیز عشق و علاقه ای زیاد در خود احساس می كردم، به طوری كه خواب شیرین در برابر آن بی ارزش بود. این شور و عشق به حدی بود كه گاهی خود به خود ـ هنگام اقامه نماز ـ بیدار می شدم و در شبهایی كه خسته بودم، دست غیبی مرا بیدار می كرد.

یادم هست در سال 1365 شمسی كه بیمار بودم و در اثر كسالت ضعف شدیدی پیدا كردم، بر آن شدم كه در آن شب تهجد را تعطیل كنم، چون توان آن را در خود نمی دیدم؛ اما در سحر همان شب حاج آقا روح الله خمینی را در خواب دیدم كه می گوید: « بلند شو و مشغول تهجد باش. »

در آن شب به خاطر سخنان ایشان مشغول نماز شب شدم.

البته تأثیر روزه و نماز شب با دست كشیدن از گناه و دوری از محرمات حاصل می شود؛ والا روزه ای كه تنها گرسنگی باشد و نماز شبی كه فقط بیداری و پس از آن گناهان گوناگون و یا فخر و تكبر و خودنمایی، هیچ ارزشی ندارد. »

 

ریاضتهای نادرست

« گاهی برای تعدیل قوای بدنی، خود را به ریاضت وا می داشتم و اكنون كه فكر می كنم می بینم راههای دیگری هم وجود داشت و من از آنها استفاده نمی كردم.»

 

 

انسان در فقر محض است

روزی می فرمودند:

« یكی از آقایان مشهور كه الان از دنیا رفته می گفت: با این مشكل و گرفتاری چه كنم؟

این كه مریدان و علاقه مندان تا در منزل همراه من می آیند، اما چون پای خود را به داخل منزل می گذارم، همسرم با كفش و داد و فریاد از من پذیرایی می كند!!

گفتم: او از جانب خدا مأمور است، تا منیت و شركهای درونی تو را از بین ببرد. در مسجد، مدرسه و در درس و بحث، غرور و خودبینی را كنار بگذاری و بدانی كه انسان در فقر محض است و در برابر غنای مطلق نباید مغرور شد و برای خود چیزی قائل بود.

این كه سخنران خوبی هستم. شهرت دارم، با فلان شخصیت مرتبط هستم، از نظر علمی در چه درجه ای هستم و چه موقعیتی دارم و احساس آرامش كردن با اینها، شركهایی است كه اعتقادات ما را خدشه دار می كند.

افرادی كه استعداد قوی و حافظه خوب دارند به آنها تكیه نكنند، همان طور كه كم استعدادها و صاحبان حافظه های ضعیف نباید از رحمت خدا ناامید و مأیوس باشند.

كیفیت اعتقاد را فدای كمیتهای ظاهری نكنید. چرا كه گاهی اولیای خدا افرادی هستند كه انسان هیچ تصور آن را نمی كند. » [i] - [ii]

 



[i] - كتاب نردبان آسمان

[ii] - www.tebyan.net

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است