در
بازدید : 77106      تاریخ درج : 1390/3/25
 

استعداد خود را بشناسیم

« خداوند متعال در وجود افراد استعدادهای خاصی قرار داده است كه باید آنها را فهمید و به دست آورد و از جهاتی نیز آنان را محروم كرده است. بنده در جوانی با كسی ملاقات كردم كه از نظر درسی شاید بیست بار كتاب «سیوطی» را درس گرفته بود، اما به قول خودش چیزی از آن فرا نگرفته بود.

ولی همان شخص در معماری آن چنان مهارت داشت و در دقت و سرعت عمل، قوی بود كه قسمتی از ساختمان مدرسه فیضیه را به عهده او گذاردند و توانست به خوبی آن را انجام دهد، به طوری كه آن قسمت هیچ عیبی نكرده و از استحكام، ظرافت و زیبایی خوبی برخوردار است. »

 

اگر نیت خیر و درست باشد!

« كارها انجام می شود و روزگار می گذرد، اما آنچه برای ما می ماند منویات ماست. انسان در گرو نیات خویش است. مواظب باشیم نیت كار خلاف، حرف خلاف و اندیشه خلاف نداشته باشیم.

اگر كاری كه در ظاهر بد بود انجام دادیم، اما نیت و هدف ما خیر بود، خداوند جبران می كند. هر چه نیت خیر و درست باشد، كارها هم صحیح و بی عیب خواهد بود و ان شاء الله مورد رضایت پرودگار قرار خواهد گرفت. »

 

همگامی تزكیه و تعلیم

« تا انسان مراحلی از سازندگی را طی نكرده است، نباید در كارهای اجتماعی وارد شود. افرادی كه حوزوی اند و بدون این كه خود را ساخته باشند، جذب كارهای اجتماعی و سیاسی شوند، قطعاً ضرر آنان بیشتر از نفعشان خواهد بود.

این بی عقلی ها را باید كنار بگذاریم كه تند تند كتابها را بخوانیم تا به جایی برسیم. خیر، باید درسها را با حوصله و دقت خواند. از محضر استاد استفاده برد، با او بود و حركاتش را دید تا در نفس انسان تأثیر كند. در كنار آن نیز باید مواظب خود بود. اگر از خود غفلت كنیم عاقبت خوبی نخواهیم داشت. راه سازندگی نیاز به ممارست شدید دارد.

باید در این مسیر امتحانها داده شود. همه باید این مطلب را بدانیم كه با تهذیب نفس است كه علم به بار می نشیند و قدرت مفید می شود و خدمت ارزش می یابد. »

 

همت برای آدم شدن

« مدتی در یكی از شهرهای اطراف، رفت و آمد داشتیم. شخصی بود كه از دكان دینداری و تقدّس مردم را فریب می داد. دین می فروخت، تا اموراتش بگذرد. اما با این حال، چرخ زندگی اش به سختی می گردید.

روزی مرا دید و خواست تا سفارش او را به مردم بكنم.

به او گفتم: تصمیم بگیر آدم شوی، در این صورت مطمئناً مردم به سراغ تو خواهند آمد.

گفت: من تصمیم گرفتم آدم شوم، شما بگویید آدم شو، تا آدم شوم. به او گفتم: آدم شو! و او كارهایش را تماماً كنار گذاشت و آدم شد.

ما تنها یك نفر را در طول عمر خود دیدیم كه یك باره تصمیم گرفت آدم شود و آدم شد. او زمینه را برای آدم شدن فراهم كرده بود و به آن هم رسید. »

 

خودسازی، راه آشنا شدن با خدا

« اگر همه دنیا را داشته باشیم و آنرا صرف كنیم كه با دستگاه خدا آشنا شویم می ارزد و بهای كمی پرداخته ایم. حال بیاییم با خودسازی با خدا نزدیك و آشنا شویم. ما به این فرموده مولی علی علیه السلام بحمدلله تا اندازه ای رسیده ایم و لمس كرده ایم: « ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله قبله و بعده و معه »

 

تهذیب نفس، كلید حل مشكلات

« در چهارده سالگی مبتلا به بیماری سختی شدم كه مرتب خونریزی داشتم. حالم سخت بود. از خدا خواستم كه با لطف و عنایتش مرا شفا دهد. بحمدالله شفا یافتم.

از همین سن بود كه توجه و اعتماد بسیاری به دستگاه خداوند پیدا كردم. به طور جدی- اما معقول و منطقی- شروع به تهذیب كردم. در كنار درس و بحث، كه تمام ساعات روزانه ام را فرا می گرفت، لحظه ای از خدا غافل نمی شدم. خود را در برابر خداوند هیچ می دانستم.

از آن روز، تحت تأثیر تشویق، تعریف و یا شهرت قرار نمی گرفتم؛ روزها به درس و روزه و شبها به مطالعه، تفكر و تهجّد اشتغال داشتم. در خود امید عجیبی به خدا و قطع امید از غیر خدا احساس می كردم. از این رو، سعی فراوانی در راز و نیاز در شبها و یاد خدا در روزها داشتم.

اوضاع حوزه های علمی در آن روز نیز چنین بود. به یاد دارم، بیش از شانزده سال نداشتم كه یك ساعت قبل از اذان صبح در فیضیه قدم می زدم. و گاهی كه نگاهم به حجره ها می افتاد، تمام چراغهای آنها را روشن می دیدم، به طوری كه بجز یك حجره همه طلاب مشغول تهجّد و شب زنده داری بودند.

آن چنان با نشاط بودند كه گویی اصلاً فشار فقر را متوجه نمی شدند.

در آن روز بیشترین وقت طلاب، صرف مسأله تهذیب نفس می شد. برای آنان ملاك خوبی و بدی، علم، قدرت، خدمت، سخنوری و دم از ولایت زدن و این گونه چیزها نبود، بلكه تمامی همت و هدف آنان تهذیب نفس بود و بس!

با تهذیب نفس علم به بار می نشیند و ثمره می دهد. قدرت، مفید می شود و خدمت، ارزش می یابد.

ارج و بهای افراد به خودسازی، تهذیب نفس و توجه به خداست. هر چه تهذیب افزایش یابد، مشكلات و نابسامانی ها آسان و قابل تحمل می شوند و در پی آن تأیید الهی مسائل را حل می كند و اگر خدای ناكرده این وظیفه اصلی فراموش شد، تمامی زحمات هدر می رود.

آری، تهذیب نفس است كه مسؤولین را صالح و دلسوز، روحانیت را موفق و مؤثر و سرانجام جامعه را پاك و با صفا می كند. »

 

تزكیه، كلید فهم معارف الهی

« اگر می خواهید موفق به درك و فهم كلمات انبیاء، كلمات كتاب خدا، كلمات نهج البلاغه و كلمات صحیفه سجادیه شوید، باید مزكّی شوید.

اگر مزكّی شدید درك می كنید. آنچه را متكلم اراده كرده است، معلوم نیست بفهمید، لكن مصادیق مفاهیم به اختلاف نفوس، مختلف است. قرآن می گوید:

« لا یمسّه الا المطهّرون »

كتاب عزیز را غیر از انسان مطهر نمی تواند بفهمد. فهم حكیمانه می گوید: مراد از مطهر، مطهر از پلیدیهاست، مطهر از رذائل نفسانی و مطهر از شرك است. تا زمانی كه انسان از این رذائل طهارت پیدا نكند و پاك نشود، با كتاب خدا آشنا نمی شود، درك فقهی می گوید: «لا یمسّه الا المطهرون » یعنی تماس بدنی و اعضا و جوارح؛ یعنی بی وضو نمی توان دست به قرآن بزنی، این هم درست است. این هم مطهر است. طهارت از ارجاس تطهیر است. »

 

درك حقایق اشیاء

درباره درك حقایق فرمودند:

« حقایق اشیاء جز با معارف الهیه بدست نمی آید:

« اللهم ارنا الاشیاء كما هی »

با بافندگی و استدلالهایی كه منشأ آن نفسانیات است، معارف حقه بدست نمی آید، منشأ الهی می خواهد. »

 

آثار خودسازی

« اگر شخص خود را بسازد و الهی شود، بدون این گونه روابط (منظور تكیه كردن به روابط انسانی است)، افراد مانند یك مأمور كارهای او را انجام می دهند.

این را خیال نكنید حرف است. ما تجربه كرده ایم و دیدیم چنین است. آن روزی كه آدمی مرد خدا بشود، علومی كه در غیر دستگاه الهی نیست نصیب انسان می شود. فقط دستگاه خداوند است كه توان چنین كاری را دارد. »

 

اصلاح خود، خانواده و جامعه

در یكی از درسهای اخلاق فرموده اند:

« مرحله اول اخلاق اسلامی، تهذیب نفس خود است، كه انسان به واسطه آن آتش را از خود دور می كند. آن گاه نوبت به تدبیر منزل می رسد. مرحله سوم تهذیب، اداره و تطهیر جامعه و دور كردن آن از آتش است.

انسان كامل كسی است كه این سه مرحله را طی كند. كسی صلاحیت اداره جامعه را دارد كه این سه منزل را طی كرده باشد. وظیفه حكومت اسلامی، سوق دادن مردم به سوی ماوراء طبیعت و دوری از نشئه حس است. كار انبیاء و سیاسیون الهی، اداره جامعه و سوق دادن مردم به سوی توحید است؛ و بسط بندگی و تفسیر جهان و انسان بر مبنای توحید است. انبیاء علیهم صلوات الله تهذیب و سازندگی را از خود شروع می كردند، آنگاه به محیط خانواده می پرداختند و سپس به جامعه روی می آوردند و درصدد تهذیب و تطهیر و تربیت جامعه برمی آمدند، انبیاء و اولیای الهی در اثر تهذیب و ریاضت نفس، چون خورشید تابان می درخشیدند و اطراف خود را روشن و نورانی می كردند و هر كس مستعد بود بر اثر نورانیت شمس نبوت و قمر ولایت، هدایت می یافت.

روش تربیتی انبیا و اولیا، عملی بود؛ نه حرفی. حركات و سكنات و اعمال انبیا، همه تعلیم و هدایت است. »

در بیانی دیگر فرمودند:

«... نمی دانید انسان ساخته شده، چقدر به درد می خورد... خلاصه این كه همه احتیاج به سازندگی دارند. اگر خودتان را ساختید، مردم هم ساخته می شوند. مردم اگر بدانند دروغ نمی گوئید، غارت نمی كنید؛ همین خودش سازنده مردم است. خدای تعالی همه را موفق كند كه به فكر خود باشید، یعنی همین طور كه به فكر دنیا و اقتصاد هستید، به فكر خانه و كاشانه هستید، به فكر این هم باشید كه خودتان نیز ساخته شوید.

اگر خود را ساختید همه چیز همراه آن می آید. اگر انسان ساخته شد، خدا اقتصاد را هم برایش فراهم می كند. »

 

آثار تبعیت حق

در مصاحبه ای فرمودند:

« ... ما دو علم داریم؛ یكی علمی كه برای تحصیل آن به مراكز علمی باید مراجعه كرد و دیگر علوم انبیاء كه حركت نفسی می خواهد نه حركت مكانی، كه عبارت از تهذیب نفس است و باید معصیت را از بین بُرد.

راست است و دروغ نیست، زحمت می خواهد. فرق است بین اتباع هوی و هوس و اتباع حق. اتباع هوی و هوس، میل و دلم می خواهد است كه او شیطان است. اتباع حق خیلی مشكل است. انسان در اثر آن مختصری به معارف می رسد.

این علمی است كه تزكیه و تهذیب می خواهد. معارف اسلام قابل فهم است و منوط به تزكیه نفس است و می توانند افراد مطالب را درك كنند. مثلاً در مورد نماز كه روایت است:

« یغتسل منها فی الیوم و اللیله خمس مرات » و یا « من اخلص لله اربعین صباحاً ... »

و صدها مرتبه از این قضایا دیدیم. آن وقتی كه می خواستیم برای نماز شب بلند شویم. یك بار چهار سال پیش قبل از سحر امام(ره) گفت: « بلند شو! » ( و این بعد از فوت امام بود ).

استاد، تزكیه و تهذیب است. با تزكیه و تهذیب، نفس آماده می شود، در صورتی كه صد سال هم درس بخوانیم، نائل نمی شویم. اگر تزكیه و تهذیب داشته باشیم، خودش می آید.

اجمالاً معارف اسلام است كه سازنده است. ما اهل ریاضت نبودیم ولی از بعضی چیزها كناره گیری می كردیم و به همین سبب بود كه مسائلی برای ما روشن گردید. البته نه آن ریاضتی كه طیبات خدا را نخورید همین كه معصیت نكنید. »

 

توكل؛ كلید آسان شدن مشكلات

« فقر و تنگدستی، فشار روحی و جسمی و برخوردهای حكومت با حوزه های علمیه به ویژه حوزه قم كار را بر اهل علم سخت كرده بود. برخی كه از ایمان قوی برخوردار نبودند و در برابر زرق و برق دنیا مقاومت نداشتند، خود را می باختند و فریب ظواهر را می خوردند و ما بسیاری از آنان را دیدیم كه عاقبت به خیر نشدند و سرانجام با وضع بسیار بدی از دنیا رفتند.

اما بسیاری ماندند، صدمات زیادی را تحمل كردند، روزها بیرون از قم به سر می بردند و شبها- در تاریكی شب- به حجره خود باز می گشتند، گرسنگی می كشیدند، رنج می بردند، اما دست از حوزه و تحصیل برنمی داشتند. توكل آنان موجب آسان شدن مشكلات شده بود.

در رأس علما و بزرگانی كه رنج بسیار و اذیت فراوانی دید، مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی بود.

فرزند ایشان؛ مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری تعریف می كرد:

« پدرم چون از وجوهات مصرف نمی كرد، روزهایی بود كه ما هیچ چیزی در خانه نداشتیم و كمترین پولی برای خرید غذا نبود. 5 تا 6 ماه خرج ما را حضرت می دادند. خیلی از شبها غذا نداشتیم اما بی غذا هم نمی شدیم!! »

 

حسن ظن به مشكلات

« اعتقاد به تقدیرات الهی، زمینه های خیری برای انسانها فراهم می كند. بسیاری از حوادث كه اطراف ما اتفاق می افتد، موجب خیر و صلاح ماست، هر چند در ظاهر تلخ و ناگوار باشد.

عمده این است كه با حسن ظن به آن حوادث بنگریم. اگر حسن ظن به مصائب و بلاها داشته باشیم، خداوند خیری بیشتر و فراوانتر برایمان قرار می دهد، خیری كه فكرش را نمی كنیم و باورش نداریم. »

 

توصیه هایی به طلاب

« من امروز بین طلبه ها نیستم. یك وقتی با آنها محشور بودم، ولی الان به خاطر كسالت مزاج كمتر با طلبه ها هستم. دوره اول فیضیه خیلی طلبه ها با صفا بودند.

یادم هست یك روز در ایام البیض از حجره خارج شدم، دیدم بجز یك حجره، همه مشغول عبادات مخصوص بودند؛ فقط یك حجره ترك كرده بود. در صورتی كه حاج شیخ نگفته بود، بلكه خودشان همت داشتند.

شبها تا نیمه شب می دیدیم كه طلبه ها كنار چراغهای لامپهای نفتی مشغول مطالعه هستند و روحیه، خیلی روحیه سرشاری بود.

این وضع پیش از حكومت و قدرت پهلوی بود. اما او كه سركار آمد، همه را، حتی خود حاج شیخ را، به زحمت انداخت. طلبه های گذشته نسبت به امروزی ها، قانعتر بودند. گاهی می شد چهار تا طلبه با یك دیزی آبگوشت سر می كردند.

این را عرض كنم كه حركت انسانی و الهی در حوزه و در مسیر انبیا با چلوكباب آماده، نمی سازد. كسی كه همه چیزش آماده باشد، پیشرفت نمی كند. تكامل در نتیجه فشار است.

اگر پیشروی می خواهید باید سختی بكشید.

و اما طلبه های امروز با واقعیتهای اجتماعی بیشتر سرو كار دارند و بهتر به درد اجتماع می خورند. و این همه از بركات وجود امام (خمینی) است. ایشان این حركت را ایجاد كرد و به حوزه ها حیات داد.

ایشان واقعاً بر گردن حوزه ها حق حیات دارند. شاید علمای سابق خیال می كردند، همین كه یك درسی بگویند و شهریه ای هم بدهند، دیگر وظیفه را انجام داده اند.

البته این غیر از نوادری است كه همواره در شیعه بودند؛ مثل بحرالعلوم و شیخ انصاری و دیگران. از این افراد الهی داشتیم، اما كم بودند.

البته این تذكر را هم بدهیم كه طلبه ای باید وارد مسائل اجتماعی بشود كه درسهایش را خوانده باشد.

در ایام تحصیل نباید زیاد خود را مشغول كرد. طلبه باید سالهای سال خوب درس بخواند. و تحصیلات خود را كامل كند، بعد اگر خواست به سراغ مسائل اجتماعی برود، مانعی ندارد. در غیر این صورت، خسران كرده، به حال اجتماع هم زیاد نافع نیست.

از جمله اشكالاتی كه به ما حوزویان وارد است این است كه: ما در فروع، زیاد زحمت می كشیم و كار می كنیم تا به انبساط می رسیم، اما در اصول ضعیف هستیم. استدلال در فروع و تقلید در اصول، یا تردید در اصول؛ برای یك فقیه عیب است و جای اشكال دارد.

ظاهراً قضیه دو جهت دارد: علم بدون تقوا به درد نمی خورد و تقوای بدون علم هم كافی نیست.

اگر فرد عامی، متقی باشد مورد عنایت خداوند قرار می گیرد، اما نمی تواند آنچه را به او رسیده نشر و گسترش دهد، چون قدرت استدلال ندارد. علوم به انسان قدرت استدلال و نشر می دهد، اگر چه نورانیتش را باید از جای دیگر گرفت.

به دوستان طلبه هم توصیه می كنم: بعد از خودسازی، زیاد فكر كنند و در تمام امور بیندیشند و از روی تفكر و اندیشه چیزی را بپذیرند. زیرا تعبدیات زیاد كار ساز نیست و دوامی ندارد.

تفكر منشاء اثر است، و این اثر حتی در تتبع هم نیست. چرا كه با حفظ تمام كتب، رفع شك و شبهه نمی شود، اما با تفكر این كار می شود. »

ایشان در مورد وابسته نشدن طلاب به بیت علما و بزرگان می فرمودند:

« مواظب باشید كه به بیت افراد وابسته نشوید و خود را به دیگران وابسته نكنید. »

و در امور اخلاقی سفارش می كردند:

« همت و تلاش شما در این باشد كه رشد و تكامل پیدا كنید، ما كه چیزی نشدیم، می خواستیم از این عالم چیزی بفهمیم، ولی نشد. »

ایشان در كارهای اجتماعی و ابعاد شخصیتی افراد تأكید داشتند كه:

« از باندبازی، دسته بندی، هیاهو، سر و صدا، مرید بازی، یا عكس گرفتن ها و ... خودداری كنید كه برای خدا نیست. ما برای خدا كار نكردیم، شما مواظب باشید، هدفتان خدا باشد. از كارهای ریایی و غیر خدایی دوری كنید. »

 

حوصله و دقت در تحصیل

« اگر دقت و حوصله در مطالعه باشد، مطالب ارزنده ای نصیب انسان می شود كه با تعجیل و سرعت دادن به مطالعه حاصل نخواهد شد. البته حضور در محضر استاد و نشستن پای درس، خود موضوعیت دارد؛ چرا كه نشستن، صحبت كردن، كیفیت نگاه و وارد و خارج شدن استاد، همه و همه، در فهم مطالب درسی و سازندگی روحی و اخلاقی تأثیر بسیاری دارد، همه حركات استاد مهذب در انسان تأثیر می گذارد.

بنده در نوجوانی، با نشاط فراوان، حدود شانزده ساعت كار علمی و فكری داشتم و مجهولات و نقاط ابهام درسهایم را به این طریق حل می كردم. نشاط درسی برای تحصیل انسان بسیار مفید و ضروری است. انسانی كه با نشاط است، خوابش كم، اتلاف وقتش كم و صحبتهای غیر ضروری اش كمتر است؛ تمام همتش درس است و تحصیل. »

 

تفكر و روشنایی باطنی

« در وجود انسان یك منبع سرشار از نور و علم و معرفت است كه دسترسی به آن ممكن نیست؛ مگر با ریاضاتی مشروع كه مهمترین آنها پرهیز از گناه و لقمه حرام است. این صفت نیكو در صورتی برای انسان پدید می آید كه دوره ای پی در پی و متوالی از تفكر در زمینه ای گوناگون را بگذراند.

آن گاه است كه چشم انسان به آن سرچشمه باز می شود و قلب آدمی نورانی می گردد. پس از رسیدن به مرتبه تفكر، عالم هستی، كتاب درسی انسان می شود. با مطالعه بیشتر و دقت فراوانتر، نورافشانی زیادتر می شود. تا این كه پس از چندین سال، بینایی چشم، روشنایی دل و نورانیت درونی، نصیب آدمی می شود.

و در پی آن است كه همه معارف اسلام را آن طور كه هست، درمی یابد و «وجدان» می كند. آنچه حق است می یابد و طهارت درون و باطن همراه او می شود. فكر جریان یافته، محصولات ارزنده ای به عالم وجود تقدیم می كند. بسیاری از ابتكارات، خلاقیتها و نوآوری ها در پی این حالت نصیب انسان می گردد. »

ایشان می فرمودند :

« بنده چهار سال مدام مشغول تفكر بودم؛ تا این كه دریچه ای به رویم باز شد و در موضوعی ده سال به فكر و تعمق اشتغال داشتم و سرانجام به نتیجه رسیدم. اگر تفكر در زندگی انسان باشد، عبادات انسان عمق بیشتری می یابد و حال معنوی بهتری خواهد داشت.

فكر است كه بیداری صبحگاهی آدمی را عظمت می بخشد و به تهجد و عبادات او بها می دهد. باید قبل از اذان صبح بیدار شویم و مدتی فكر كنیم، تا آثار معجزه آسای تفكر را دریابیم. اگر جای خلوت و مكانی مقدس را انتخاب كنیم، بركات بیشتری خواهد داشت. بنده اغلب جاهایی كه می خواستم بروم پیاده می رفتم و راههای خلوت را انتخاب می كردم، تا بتوانم بهتر و بیشتر به فكر خود ادامه دهم.

گاهی مسیری سی كیلومتر بود، اما خسته نمی شدم؛ زیرا همیشه مشغول به تفكر و تعمق بودم.

بارها پیاده به مسجد جمكران می رفتم، تا بهتر بتوانم چیزهایی را به دست آورم و فكر كنم. باید بدانیم كه فكور بودن، نقش ارزشمندی در رسیدن به مقامات معنوی دارد. بسیاری از معضلات فكری و مشكلات علمی انسان حل می شود، مسائلی همچون حاكمیت خدای متعال بر هستی، مقام و ارزش معصومین علیهم السلام و نقش آنان در جهان و عالم تكوین، عظمت قدرت الهی و ضعف خرد بشری و قدرتهای ظاهری در مقابل پرودگار متعال و ... .»

 

عقل، محبوبترین موجود

« حكومت عقل، مشكلات اجتماعی را حل می كند؛ چون حكومت عقل همان حكومت الهیه و اجرای دستورهای خداوند است.

لذا در ظهور حضرت ولی الله الاعظم - سلام الله علیه- عقلها كامل می شوند. رجل الهی به نورانیت عقل، ملحدین، كفار و منافقین را می شناسد. این تمیز، با نورانیت عاقله حاصل می شود.

عقل نور دارد، نه نار. عقل به تمامی رحمت و بركت است. ولی افسوس كه آدمی خودش با پیروی از هوا و هوس، عقل، این بزرگترین نعمت الهی، را می كشد و ناریت نفس را به نورانیت عقل غلبه می دهد. اطاعت شیطان و غفلت از یاد حق موجب از بین رفتن نور عقل می شود.

اگر انسان به وسوسه ها و تحریكات شیطان و نفس گوش ندهد، این می شود حكومت عقل و مغلوب ساختن هوا و هوس. به وسیله این نعمت الهی است كه انسان برای خویش بهشت می سازد و در برابر، نفس مهندس دوزخ است.

در حدیث آمده است كه: خداوند عزیز، موجودی را محبوبتر از عقل خلق نفرموده است. اگر انسان بندگی خدا كند و به عبودیت حق گردن نهد، عاقل می شود و تحت ولایت الهی در می آید. انبیاء و اولیاء علیهم السلام زیرك بودند؛ چون عاقل بودند و در این نشئه به معاصی آلوده نگشتند. حركات الهی و عقلانی، دارای قدرتی است كه جواب وسوسه های نفس را می دهد. انسان به احوال خود بصیر و آگاه است و خوب می داند كه اسیر و بنده نفس نیست؛ بنده خداست، و این نیز از بركت عقل است.

كسی كه رئیس و بزرگ خانه است، اگر خود را تطهیر كند و به ملكات و حركات الهی آراسته گردد. تمام اهل منزل تطهیر می شوند؛ و این بهترین روش است. انبیاء و اولیاء علیهم السلام چنین بودند كه اول خود عمل می كردند آن گاه به دیگران می آموختند.

اگر انسانها با تعالیم نورانی اسلام آشنا شوند و به آنها عمل كنند دنیا را به بهشت تبدیل می كنند و بهشت آخرت را نیز برای خود محفوظ می دارند. انبیاء و اولیاء علیهم السلام در همین دنیا رشد كردند و به مناصب عالی الهی و مقامات ارجمند معنوی نایل گشتند.

در مقابل نورانیت علم و عقل، جهالت بدترین مصائب و شكنجه هاست. كسی كه از نورانیت عقل مرحوم است، دنیا برای او جهنم است. معصیت خدا انسان را از مقام انسانیت تنزل می دهد و از تقوا و ولایت نیز محروم می گردد.

حقیقت استغفار كه در راه انسان شدن به كار می رود، عبارت است از بازگشت به خدا؛ و توبه، تحولی است كه در انسان عاقل به وجود می آید و تلاطم درونی پیدا می كند. »

 

نفس اماره، مزاحم قوه عاقله انسان

« باید عاقله را به كار انداخت و مزاحم آن را از میان برداشت. مزاحم عاقله نفس اماره است. هر اندازه انسان این نفس را تزكیه و تهذیب كند آن را از قدرت سبعی بیندازد و تضعیفش كند حكومت و حاكمیت عقل تقویت می شود. ولی ما بین عقل و نفس فرقی نمی گذاریم.

می گوید: ما دلمان می خواهد این جور كنیم. غلط می كند دلت بخواهد هر كاری بكند. اگر دلت می خواهد به جهنم بروی برو هنیئاً لك. این بساطی كه می بینی آثار هوی و هوس شرق و غرب است. آثار هوی و هوس بشر است. افتخار می كنند كه ما قدرت داریم همه كره زمین را آتش بزنیم. اگر قدرت رحمت داشتید خوب بود. جهان را بهشت می كردید.

اینكه در اسلام این قدر روی علم تاكید شده است و فرموده اند: عالم و آگاه و نورانی شوید، برای این است كه آثار علم و نور همه رحمت است. »

در روایت آمده است:

« اول ما خلق الله العقل: اولین مخلوق الهی عقل است. »

 

همگامی علم و حلم

« كلمات ائمه علیهم اسلام، همه حساب شده است، اینكه می گوید علم با حلم توأم باشد، علم بدون حلم بلاست و باعث نابودی است.

در دعاها گاهی آدمی چیزی مثل علم می خواهد ولی توجه به درخواست حلم همراه با علم با او ندارد و این در حقیقت با دست خود گور خود را كندن است. »

 

دنیا در خدمت دین

« این بشر با دست خود و اعمال آتشین خود، عالم را بر خود و دیگران جهنّم می كند و الّا در دنیا هم می شود در بهشت بود. »

« انبیاء و اولیاء به دنیا به عنوان ابزار و طریقیت می نگریستند نه به عنوان موضوعیت. انبیاء دنیا را به صورت منفی طرد نمی كردند و لكن انقمار و فرو رفتن در دنیا و موضوعیت برای آن قائل شدن را رد می كردند.

رجل الهی دنیا را در خدمت دین به كار می گیرد و كسانی كه بر اساس وهم و مادّیت زندگی می كنند دین را به خدمت دنیا می گیرند. »

 

با خدا باش!

به جویندگان آب حیات جمله كوتاهی را سفارش می كردند كه عصاره و چكیده و جان تمام اذكار و اوراد است و آن اینكه: « با خدا باش! »

هرگاه ذكری از او طلب می كردند می فرمود: « با خدا باش! »

و آنگاه كه بر اصرار خود می افزودند، با نگاهی پرمعنا به آنها نگریسته می فرمودند:

« والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ان الله لمع المحسنین » آن كس كه در محدوده بندگی ما بكوشد راه ارتقاء و صعود را بدو بنمایانیم.

 

به دور از خودبینی

فرمود: « ما از همه گفتار حكما و عرفا و فلاسفه و آنان كه در سیر و سلوك عمری را سپری كرده اند این جمله قرآن را با روح تر و با واقعیت تر می نگریم كه می فرماید:

«الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و ما این را لمس می كنیم...»

فرمود:

« ما چیزی نداریم، همه اش اینست كه ما در حركتها نقشه های شیطانی نداریم. » اظهار این مطلب كه ما چیزی نداریم، دلیل بر داشتن است نه اینكه ایشان خلافگو باشد نه، ولی در واقع آنچه را می داند چیزی نمی داند و آن دانسته را نیز از راه ندیدن خود می داند. و به فرموده اش:

« اگر غیر از این باشد، چیزی هم باشد از ما می گیرند. »

 

شریعت، صراط مستقیم

می فرمود:

« ما را از سنین شانزده، هفده سالگی مشغول به خود نمودند كه غیر از او را نبینیم و جز راه و طریق او را نخواهیم و بسیاری از سالكان سلوك الی الله این چنین نیستند.

بلكه چشم و گوش آنان را پرده تاریك طبیعت پوشانده و برای برطرف كردن آن پوشش و حجاب باید زحمت بكشند و مشقت بار گران ریاضت در عبادت را تحمل كنند تا بعد از زحمات زیاد و پرده دریها و حجاب براندازیها به مقام شامخ مشاهده برسند و مجذوب حق گردند و این حركت است كه می توان بعدد نفوس خلایق را برای آن راه تصور كرد كه گفته اند: « الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق » و آن راه سر و باطن و قلب است، نه راه ظاهر.

چون راه ظاهر برای همه مردم یكی است و آن راه شریعت است كه همه موظفند اعمال و افعال و كردار و رفتار خود را بر طبق همان ناموس اسلامی قرار دهند و اگر به رأی و سلیقه خود در این راه قدمی بردارند گمراه خواهند شد، اگر كسی بخواهد به سیر و سلوك قلبی و باطنی بپردازد راه و روش اولیاء و ائمه دین علیهم السلام باید سرمشق او باشد و اگر ما مسلمانان آن روش را دنبال كنیم و از جاده تقوی منحرف نشویم و شرافت دین خود را به دنیا نفروشیم و قوای عقل و فكر و اراده و محبت و خلوص نیت را برای پیمودن این راه سعادت و جاودانی بكار بریم مسلم به مقصد خواهیم رسید. »

 

 

تربیت حق تعالی

« بسم الله الرّحمن الرّحیم-الحمد لله ربّ العالمین.

ستایش مخصوص ربوبیت حق است...

...خداوند، مربی همه موجودات است. تمام تربیتها از مقام رحمت حق است.

« الرب هو الذی منه اصل الشیء و قوامه »

رحمت حق، ربوبیت او را ایجاب می كند. ربوبیت خداوند نسبت به تمام عوالم وجود است و ستایش و حمد همه مراتب وجود، به مربی مطلق؛ یعنی حق تبارك و تعالی باز می گردد. تربیت حق نسبت به موجودات عبارت است از هر چیزی كه موجودات لازم دارند. موجودان به تمام حیثیت محتاج و ربط محض به حق هستند.

لذا همواره تحت تربیت مربی خود هستند. انسان از نطفه و خاك، تا مقام ولایت و فنا، به تربیت حق حركت می كند. شمس و قمر، باد و باران، معادن و نباتات، حیوانات و انسانها، همه و همه، به تربیت حق در حركت استكمالی به سوی حق هستند. انسان به حسب نیازهای مادی و طبیعی و به حسب نیازهای معنوی و روحانی تحت تربیت خداوند تبارك و تعالی است. اعطای عقل به بشر از رحمت و تربیت حق تعالی است. عقل وسیله و ابزاری است كه انسان با آن از مادیات به طرف نور و روحانیت حركت می كند. »[1] - [2]

 



[1] - كتاب نردبان آسمان

[2] - www.tebyan.net

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است