مكاشفه مرحوم آقا سید جمال گلپایگانى
مرحوم آقاى سید جمال گلپایگانى رضوان الله علیه یكى از مراجع تقلید تقریبا عصر حاضر بودند كه حدود پانزده سال پیش تهران هم آمدند و اكنون حدود ده سال است كه فوت كرده اند . من در تهران خدمت ایشان رسیده بودم و قبلا هم البته مى شناختم . مردى بود كه از اوایل جوانى كه در اصفهان تحصیل مى كرده است[ اهل تقوا بوده] و افرادى كه در جوانى با این مرد محشور بوده اند او را به تقوا و معنویت و صفا و پاكى مى شناختند و اصلا وارد این دنیا بود و شاید مسیرش هم این نبود كه بیاید درس بخواند و روزى مرجع و رئیس بشود . این حرفها در كارش نبود و تا آخر عمر به این پیمان خودش باقى بود . به طور قطع و یقین آثار فوق العاده اى در ایشان دیده مى شد . یك آقا لطف الله هست گلپایگانى ، الان از فضلاى قم است و مرد خوبى است . این قصه را ایشان براى من نقل كرد بعد من از پسر مرحوم ، آقا سید جمال هم پرسیدم ، گفت كه آقا خودش براى خود من هم نقل كرد . قضیه این بود كه مرحوم آقا ضیاء عراقى كه از مراجع نجف بود - ظاهرا - در سنه 22 فوت كرد . آن وقت ما قم بودیم . یك سال قبل از فوت آقا سید ابوالحسن بود و از نظر تدریس و علمیت ، حوزه نجف را مرحوم آقا ضیاء و مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى معروف به كمپانى اداره مى كردند ، ریاست با مرحوم آقا سید ابوالحسن بود . مرحوم آقا شیخ محمد حسین استاد آقاى طباطبایى بود . او غیر از مقام علمیت در معنویت هم مرد فوق العاده اى بوده . از آن اشخاصى بود كه نمونه سلف صالح بود ، كه مى گفتند گاهى در عبادت لیلة الركوع و لیلة السجود داشت یعنى گاهى یك شب تا صبح در ركوع بود و گاهى یك شب تا صبح در سجود بود . با اینكه به كارهاى علمى اش مى رسید وقتى هم به عبادت مى پرداخت یك چنین كسى بود ، كه آقاى طباطبایى خودمان قصه ها و حكایتها از ایشان دارند و حتى خوابهاى خیلى فوق العاده از این استاد بزرگوارش دارد . مرحوم آقا ضیاء فوت كرد یعنى نجف كه دو پایه تدریس داشت یك پایه اش خراب شد . مرحوم آقا شیخ محمد حسین هم ظاهرا با سكته مغزى از دنیا رفت ، گفته بودند از بس كه زیاد فكر مى كرد ، و كتابهایى كه از او باقى مانده نشان مى دهند ، مى گفتند كه شاید همین فكر خیلى زیاد منجر به سكته مغزى شده . به هر حال یك هفته بعد ایشان سكته و فوت كرد . مرحوم آقا سید جمال در حالى كه نماز شب مى خواند و در قنوت و تر مكاشفه مى كند ، مرحوم آقا ضیاء را مى بیند كه دارد مى آید و از او ، یا خود ایشان مى پرسد یا مى پرسند كجا مى روى ؟ مى گوید آقا شیخ محمد حسین فوت كرده ، مى روم براى تشییع جنازه اش . بعد مرحوم آقا سید جمال مى فرستد كه بروید ببینید خبرى هست ، آیا آقا شیخ محمد حسین فوت كرده ؟ مى روند مى بینند ایشان سكته كرده . آقا لطف الله گفت من خودم از آقا سید جمال قضیه را شنیدم . بعد من از پسرش آقا سید احمد هم كه الان در تهران است قضیه را پرسیدم گفتم كه من چنین قضیه اى شنیده ام ، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و كسى كه آقا مأمور كرد من بودم و گفت كه من در مكاشفه این جور دیدم كه آقا ضیاء مى آمد و گفت من مى روم براى تشییع جنازه آقا شیخ محمد حسین ، آقا شیخ محمد حسین فوت كرده یا نه ؟ رفتم دیدم ایشان فوت كرده . [1]
مكاشفه مرحوم آقا سید جمال گلپایگانى
اما مسأله رجعت . رجعت مثل قیامت نیست . قیامت از ضروریات اسلام است و اگر كسى منكر قیامت باشد اصلا نمى شود او را مسلمان شمرد و در ردیف مسلمانان نیست . مسأله رجعت به این شكل نیست ، تازه كسانى كه معتقد هستند مى گویند كه از ضروریات و مسلمات مذهب شیعه است . از مرحوم آقا شیخ عبدالكریم هم كه راجع به شریعت سنگلجى ( كه منكر رجعت بود ) سؤال كردند ، گویا جواب داده بود : نه ، از ضروریات اسلام نیست ، و شاید گفته بود از ضروریات شیعه هم نیست . ولى البته شاید در علماى شیعه یك نفر ، دو نفر هم نمى شود پیدا كرد كه رجعت را انكار كنند .
آنهایى هم كه قائل به رجعت هستند ، بعضى به سبك محدثین همین طور معتقدند كه عینا مثل قیامت مى شود ، یعنى واقعا همین مرده ها از همین خاك زنده مى شوند . عده اى دیگر كه یكى از آنها مرحوم فیض كاشانى است[طور دیگرى معتقدند ] . دیگران اصلا در مقام توجیه بر نمى آیند ، مى گویند به ما گفته اند رجعت ، ما هم مى گوییم رجعت ، ما چه مى دانیم كیفیتش چگونه است ؟ بحثى نمى كنند . ولى مثل مرحوم فیض معتقد هستند كه رجعت نظیر این چیزى است كه امروز علماى ارواح مى گویند . این حرف علماى ارواح تا چه حد درست است یا نادرست ، به جاى خود ، ولى نظیر این است كه مى گویند مثلا مشاهده شده كثیرا كه یك نفر در حال بیدارى ، روح میتى را به صورت یك شبح و یك جسم خاص رقیقى كه با این جسمها فرق داشته [ حاضر] كرده و آن را دیده است . اگر حرف اینها را قبول نكنیم ، نظیر این را اهل مكاشفه زیاد گفته اند . اهل مكاشفه زیاد ادعا مى كنند كه ما در حالى كه در حال خاصى از مكاشفه هستیم ارواح مؤمنین را مشاهده مى كنیم و مى بینیم ، مى آیند و با ما حرف مى زنند .
یك وقتى همین جا نقل كردم كه از مرحوم آقا سید جمال گلپایگانى از این قضایا زیاد نقل مى كنند ( واقعا هم مرد فوق العاده اى بود ) كه از آن جمله من از پسرشان پرسیدم ، گفت اتفاقا من خودم آنجا بودم ( ایشان واقعا مرد خیلى پاك و وارسته اى بوده ) كه پدرم بعد از نماز شب به من گفت : برو ببین آقا شیخ محمد حسین فوت كرده ؟ گفتم : چطور ؟ گفت : برو تحقیق كن . رفتم تحقیق كردم ، دیدم همان شب در همان لحظات قبل فوت كرده . قضیه چه بود ؟[ پدرم] گفت : من در قنوت نماز وتر ، مرحوم آقا ضیاء را دیدم در حالى كه مى آمد . گفتم : كجا مى روى ؟ گفت : آقا شیخ محمد حسین فوت كرده ، من به تشییع جنازه او مى روم .
نظیر اینها را البته اهل مكاشفه زیاد ادعا كرده اند . در اخبار و احادیث ما هم این چیزها خیلى زیاد است . نمى خواهم بگویم همه آنها درست است ولى اینقدر زیاد است كه دیگر همه را نمى شود رد كرد [2]