ابتدا با جملاتی از استاد شهید مطهری بحث را آغاز می کنیم که فرمود:
انسان قادر است عملی را که صددرصد با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق است و هیچ رادع و مانع خارجی وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی ترک کند، و قادر است کاری را که صد در صد مخالف طبیعت اوست و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی هم وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد، آن را انجام دهد.
انسان مانند حیوان تحت تأثیر محرّکات نفسانی و رغبتهای درونی واقع میشود، امّا در مقابل آنها دست بسته و مسخّر نیست؛ از یک نوع حرّیتی برخوردار است. یعنی اگر همه عواملی که برای یک حیوان در انجام عمل غریزی فراهم است و الزاماً او را وادار به عمل و حرکت میکند برای انسان فراهم باشد، تازه راه فعل و ترک برای او از ناحیه عقل و اراده خودش باز است. انجام این عمل مشروط است به اینکه قوّه تمیز و تشخیص او همانند یک شورای عالی به تصویب برساند و قوّه اراده او مانند یک قوّه مجریه به کار بیفتد. اینجاست که تأثیر انسان در سرنوشت خود به عنوان یک عامل مختار، یعنی عاملی که پس از آنکه همه شرایط طبیعی فراهم است در انتخاب فعل و ترک «آزاد» است، معلوم میشود. [1]
معنای مطالب فوق این است که انسان در انتخاب آزاد است مثلا شما یک لیوان آب در مقابلتان قرار دارد. هیچ مانعی هم سرراهتان وجود ندارد که شما را از دسترسی به لیوان باز دارد. حال اختیار با شماست می توانید دست دراز کرده لیوان را بردارید و میتوانید این کار را ترک کنید. فقط کافیست تصمیم بگیرید که کدام را انجام دهید. این یعنی اختیار داشتن شما.
اکنون باید ببینیم اینکه خدا می داند شما چه تصمیمی می گیرید مثلا می داند که لیوان را برمی دارید آیا این دانستن بیانگر آن است که خداوند شما را مجبور کرده که در زمان خاصی و در مکان خاصی این کار یعنی برداشتن لیوان توسط شما صورت پذیرد؟ یا خیر.
برای دانستن این موضوع به سراغ آثار استاد مطهری می رویم آنجا که می فرماید:
علم ازلی الهی، از نظام سببی و مسبّبی جهان جدا نیست. علم الهی علم به نظام است. آنچه علم الهی ایجاب و اقتضا کرده و میکند این جهان است با همین نظاماتی که هست. علم الهی به طور مستقیم و بلا واسطه نه به وقوع حادثهای تعلّق میگیرد و نه به عدم وقوع آن. علم الهی که به وقوع حادثهای تعلّق گرفته است به طور مطلق و غیر مربوط به اسباب و علل آن حادثه نیست، بلکه تعلّق گرفته است به صدور آن حادثه از علّت و فاعل خاصّ خودش. علل و فاعلها متفاوت میباشند؛ یکی علّیت و فاعلیتش طبیعی است و یکی شعوری؛ یکی مجبور است و یکی مختار. آنچه علم ازلی الهی ایجاب میکند این است که اثر فاعل طبیعی از فاعل طبیعی، اثر فاعل شعوری از فاعل شعوری، اثر فاعل مجبور از فاعل مجبور و اثر فاعل مختار از فاعل مختار صادر شود. علم الهی ایجاب نمیکند که اثر فاعل مختار از آن فاعل، بالاجبار صادر شود.[2]
حال با توجه به مطالب فوق جهت روشن تر شدن پاسخ، در ضمن مثال، مطالبی را خدمتتان بیان می کنیم: قبل از هر چیز خوب است ذکر کنیم که بین سبب و مسبب یک ارتباط تنگانگی وجود دارد. مثلا شما از دود پی به آتش می برید زیرا تا آتشی نباشد دودی وجود ندارد پس علت دود آتش است. یعنی اگر از شما بپرسند که سبب وجود دود چیست؟ قطعا می گوئید آتش است.
با روشن شدن این مطلب مثال دیگری ذکر می کنیم: فرض کنید شخصی قصد دارد برای آسیب رساندن به خودش، خود را از بالای بندی به پائین پرت کند. شما می دانید که اگر او خود را از بلندی پرت کند آسیب می بیند. در حالی که هنوز نپریده است. و شما از اتفاقی که قرار است در آینده( یعنی آسیب دیدن شخص بر اثر پریدن) به وقوع بپیوندد علم دارید.
بعد از لحظاتی شخص می پرد و دقیقا همانطور که شما می دانستید او آسیب می بیند. اکنون سوال ما این است: آیا این علم شما نسبت به اتفاقی که قرار بود در آینده بیفتد. و افتاد؛ دلیل بر آن است که شما عامل آسیب دیدن آن شخص بوده اید؟. و یا اینکه کاری که خود او تصمیم به انجامش گرفته بود باعث آسیب دیدنش گردید؟ قطعا مورد دوم را تائید می کنید. به همین دلیل است که شهید مطهری می فرماید:
علم ازلی الهی، از نظام سببی و مسبّبی جهان جدا نیست. علم الهی علم به نظام است. آنچه علم الهی ایجاب و اقتضا کرده و میکند این جهان است با همین نظاماتی که هست. علم الهی به طور مستقیم و بلا واسطه نه به وقوع حادثهای تعلّق میگیرد و نه به عدم وقوع آن. علم الهی که به وقوع حادثهای تعلّق گرفته است به طور مطلق و غیر مربوط به اسباب و علل آن حادثه نیست، بلکه تعلّق گرفته است به صدور آن حادثه از علّت و فاعل خاصّ خودش.
اگر می خواهید مطلب برایتان روشن تر شود به کتاب انسان و سرنوشت استاد مطهری در بحث جبر و اختیار مراجعه فرمائید.
که البته امیدواریم با دقت لازم به مباحث جبر و اختیار آن که قدری سنگین است و فهم آن، نیاز به تلاش و دقت بیشتری دارد؛ بپردازید.
------------------------------