فعالیت نیروی انتظامی با عنوان گشت ارشاد و برخورد با منکرات، آیا سابقه ای داشته است؟ کمی از سابقه و لزوم این کار می خواستم بدانم.
همانطور که می دانید این فعالیت در راستای لزوم نهی از منکر در جامعه اسلامی است. که اهمیت آن، احیای یکی از بزرگترین دستورات اسلامی به عنوان نهی از منکر است. البته ما نمی خواهیم بر کاستی های این طرح و یا هر گونه برخوردی که می شود مهر تاییدی بزنیم، اما خوب است بدانید شهید مطهری در این زمینه تاسف می خورند که چرا در زمان ایشان چنین تشکیلاتی نبوده است. ایشان می فرمایند:
امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد و تنها آنجا که پای اعمال زور و حبس و زدن و حتی کشتن است از وظیفه عموم خارج است و وظیفه حاکم اسلامی است، و اما سایر مراتب از تذکر دادن و موعظه کردن و در موقعی اعراض و قطع رابطه کردن و امثال اینها وظیفه فرد فرد مسلمانان است و در قدیم هم هر فردی وظیفه حتمی خود میدانسته که به اندازه قدرت و توانایی خود در اصلاحات امور مسلمین شرکت کند.
در حدود هزارسال پیش تقریباً، این اصل در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی دایره و تشکیلاتی به وجود آورده که در تاریخ اسلام آن دایره، دایره حسبه یا احتساب نامیده میشود و قرنها ادامه یافت. آنها [ اعضای دایره حسبه ] بودند که با روزه خواری و میخوارگی و تظاهر و تجاهر به فسق مبارزه میکردند. بسیاری از کارها و وظایف آن روز محتسبین، امروز بکلی به زمین مانده است و هیچ کس انجام نمیدهد مثل نظارت بر مساجد و منابر که مثلًا واعظ حدیث دروغی نخواند، مردم را به بدعتی دعوت نکند...
دایره احتساب چون اساس و ریشهاش همان اصل مقدس امر به معروف و نهی از منکر بوده اختصاص به عملیات شهرداری نداشته است. دایره وسیع احتساب که امروز جانشین ندارد چون مبنا و پایه دینی و رنگ و صبغه مذهبی داشته و مردم وظیفه شرعی خود میدانستهاند که آن را کمک کنند و تقویت نمایند قهراً در انتخاب افراد و اشخاص رعایت تقوا و ورع میشده و مردم احترام دینی برای آنها قائل بودهاند.
من نمیگویم که آنچه در گذشته به نام دایره حسبه بوده یک چیز بیعیب و نقصی بوده و منظور شارع اسلام را کاملًا تأمین میکرده؛ من گذشته را با امروز مقایسه میکنم و میبینم که چقدر ما عقب رفتهایم.
امروز گذشته از اینکه چنین قدرتی به هیچ شکلی برای امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد، اساساً آنچه بیشتر جای تأسف است این است که این فکرها بکلی از دِماغ مسلمین خارج شده، آن چیزهایی را که آن روز جزء وظیفه حسبه میدانستهاند و به نام حسبه و امر به معروف و نهی از منکر امور اجتماعی خود را اصلاح میکردند اساساً جزء امور دینی شمرده نمیشود و اگر احیاناً کسی به فکر امر به معروف ونهی از منکر بیفتد فکر نمیکند که آن اصلاحات هم جزء این وظیفه و تکلیف است، یعنی معروف و منکر آن معنای وسیع خود را از دست داده و محدود شدهاند به یک سلسله مسائل عبادی که بدبختانه آن هم عملی نمیشود.
اگر در منطق اسلام امر به معروف و نهی از منکر آن اندازه توسعه نمیداشت به ما نمیگفتند که: بها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهبُ وَ تَحلُّ الْمکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ وَ یُنتَصَفُ منَ الْاعْداءِ وَ یَسْتَقیمُ الْامْرُ[1]
به وسیله این اصل سایر دستورها زنده میشود، راهها امن میگردد، کسبها حلال میشود، مظالم به صاحبان اصلی برگردانده میشود، زمین آباد میگردد، از دشمنان انتقام گرفته میشود، کارها رو به راه میشود. زیرا این فکر کوچک و محدود که فعلًا در مغز ماها به نام امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد هر اندازه هم که لباس عمل بپوشد ممکن نیست اینهمه آثار نیک به بار آورد.[2]
[2] مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج20، ص: 195 ( کتاب ده گفتار همراه با تلخیص )